- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 182798 - 111/8
- وزن: 0.40kg
ماتریالیسم
نویسنده: تری ایگلتون
مترجم: رحمان بوذری
ناشر: نشر مرکز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 154
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
آنچه اینجا درباره جسم میگوییم همانقدر در کامبوج صادق است که در انگلستان، همانقدر درباره زنان بلژیک صادق است که درباره مردان سریلانکا. اگر درباره هیلاری کلینتون صادق باشد، به همان اندازه درباره سیسرو نیز صادق بوده. فقط جزماندیشان پستمدرنی که از نظرشان، عجبا، همه دعاوی کلی سرکوبگرند، البته به استثنای همین دعوی کلی، احتمالا با چنین رهیافتی رسوا خواهند شد....
این کتاب اثری است که مکتب ماتریالیسم را در فلسفه و ادبیات، با توسل به نظریات و آموزه های کارل مارکس، فردریش نیچه و لودویگ ویتگنشتاین تشریح می کند. از این حیث به نظر می رسد، بهتر بود ترجمه فارسی کتاب با همان طرح جلد نسخه انگلیسی اش به چاپ می رسید تا شمای کلی بهتری به مخاطب بدهد.
چون تصویر هر سه متفکر مذکور روی طرح جلد انگلیسی کتاب درج شده و مشخص است که نویسنده می خواهد مساله را از دید این سه بررسی و حلاجی کند. ایگلتون، همان طور که اشاره خواهد شد، سعی کرده در این کتاب از بیان نکات فنی و غیرکاربردی پرهیز کند و رویکردی شبیه روش پادفلسفی ۳ اندیشمندی داشته باشد که کتاب براساس نظریاتشان شکل گرفته است. شاید یکی از دلایل این رویکرد ایگلتون، این باشد که این سه، فلسفه ورزی را به باد تمسخر و تحقیر می گرفتند. او فردریش انگلس را به معنای فلسفی متعارف کلمه یک ماتریالیست می داند اما مارکس را نه؛ چون برای مارکس حوزه تحقیق و واکاوی ماتریالیستی، تاریخ و جامعه بود.
همان طور که ایگلتون در کتاب پیش رو مطرح کرده، مکتب فکری ماتریالیسم، طی دو سده اخیر متولد نشده و ریشه در فلسفه باستان دارد. به بیان دیگر با وجود این که واژه ماتریالیسم در قرن هجدهم متداول شد، آموزه هایش از زمان شکل گیری فلسفه باستان مطرح بوده و یکی از نخستین طرفدارانش، اپیکور فیلسوف یونانی، (موضوع تز دکترای مارکس) بوده است. به گفته ایگلتون ماتریالیسم مورد نظر اپیکور، و ماتریالیسم موجود در عصر روشنگری، به معنای خلاصی از کسب و کار روحانیون و جادو جنبل و خرافات بوده است.
از نظر تری ایگلتون، ماتریالیسم یا همان مادهگرایی انواع و ابعاد گوناگون دارد؛ ماتریالیسم سفت و سخت داریم و ماتریالیسم آبکی. این نویسنده در کتاب پیش رو تلاش کرده تا با استفاده از نظریات مارکس، نیچه، فروید و ویتگنشتاین، حقیقت ماتریالیسمی را که بر فعالیتهای جسمانی زندگی روزانه انسان حاکم است، تشریح کند.
...مارکس میداند که جسم فانی است، رنج میکشد و مشروط است به عواملی خارج از کنترل جسم. او در یکی از آثار اولیهاش مرگ را پیروزی نوع بر فرد میداند. با این حال، بنیان فهم او از نوع بشر مقوله عاملیت است. همانطور که جان مکموری فیلسوف اسکاتلندی میگوید، «شناخت ما از جهان در وهله اول جنبهای از عمل ما در جهان است». نزد مارکس، صورت اولیه این عمل کار است. آدمیان تنها با کار بر محیط اطراف خود به حیات خویش ادامه میدهند، و سرشت خاص جسمهای ایشان است که به آنها اجازه چنین کاری میدهد. مثلا، این واقعیت که انسانها حیوانات واجد زباناند، بدان معناست که میتوانند برنامههای مشترکی بریزند که لازمه بازتولید حیات مادی آنهاست.
پس آنچه برای مارکس مهم است چیزی است که او «شاکله فیزیکی [انسانها]... و در نتیجه رابطه مابقی طبیعت» مینامد، طبیعتی که او در جایی آن را «جسم غیرارگانیک انسان» وصف میکند. بنا به تاکید او، همه پژوهشهای تاریخی «باید از این پایههای طبیعی و تغییر وضعشان در طی تاریخ از طریق فعالیت انسانها آغاز کنند.» جسم مسلما منشا تاریخ انسان است. انسانها خبر از نوعی طبیعت مادی میدهند (یا آنطور که مارکس مینامد، «وجود نوعی») که شامل قابلیت تحقق نفس و بازتولید آنها، و در نتیجه دگرگون کردن شرایط هستی آنهاست. این است معنای تاریخ داشتن.
فهرست
انواع ماتریالیسم
راسو هم روح دارد؟
رهاسازی حواس
شادمانی
زمین ناهموار