- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 162088 - 106/2
- وزن: 0.40kg
ما و بیگانگان
نویسنده: نصرت الله جهانشاه لو افشار
ناشر: ورجاوند
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 445
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
خاطرات سیاسی دکتر نصرت الله جهانشاه لو افشار
کتاب خاطرات دکتر جهانشاهلو در دو بخش کلی سامان یافته است. بخش نخست، شرحی است از فعالیت ها و سرگذشت او در داخل کشور تا آذرماه 1325 که به دنبال فروپاشی فرقه دموکرات آذربایجان، ناچار از گریز به شوروی میشود. در بخش دوم نیز آنچه را بر او و دیگر عناصر حزب توده و فرقه دموکرات در خارج کشور رفته است مطالعه میکنیم که به سال 1351 یعنی خروج وی ازشوروی و عزیمت به برلن غربی، ختم میشود. ...
خاطرات دکتر جهانشاهلو بسان خاطرات غالب اعضای حزب توده از شکلگیری ماجرای دستگیری اعضای گروه 53 نفر آغاز میشود و ایشان نیز بر این نکته تأکید دارد که «گروه 53 نفر» اساساً تا قبل از سال 1316، وجود خارجی نداشت و آنچه به این «گروه» عینیت بخشید، پروندهسازیهای دستگاه پلیسی رضاخان به ریاست سرپاس مختاری بود. همچنین در این مورد که عبدالصمد کامبخش عامل لو رفتن یا گرفتار شدن این افراد بوده است و در مقابل، دکتر ارانی - به عنوان برجستهترین نیروی فکری در میان فعالان کمونیستی آن زمان – در زیر فشارهای پلیس رضاخان از خود مقاومت و پایمردی نشان داد و حاضر به لو دادن یا گرفتار ساختن دیگران نشد، بین ایشان و بسیاری دیگر، همصدایی وجود دارد. ...
هممیهنان و بهویژه جوانانِ ما، که در آینده چه بسا سرِ راهشان چنین دامهایی گسترده خواهد شد، باید توجه کنند کارهای نادرست من و همکاران و همگامانم در برپایی حزب توده و فرقهی دموکرات آذربایجان، پیآمدهای شومی برای میهنمان به بار آورد و چه نوجوانانی را، که سرمایههای ارزنده و گرانبهای میهن ما بودند، به کشتن داد و چه خانوادههایی را بیسرپرست و بیسروسامان کرد.
ما که به گمان خود میخواستیم زندگی هممیهنان خود را بهبود بخشیم، دانسته یا ندانسته، آنها را بهسوی پرتگاه نیستی راندیم. به دیگران کاری ندارم؛ اما من در برابرِ سروش درونِ خود بسیار شرمندهام. زیرا تنها آن شمار از خانوادهها نبودند که از حزبسازی و فرقهتراشی ما به دستور بیگانگان از میان رفتند، بلکه مسیر زندگانی هزاران خانوادهی دیگر دگرگون شد و چه بسا آنها را، در غربت و در میهن، به خاک سیاه نشاند...
در این هنگام حزب توده به رهبری سلیمانمیرزای اسکندری تشکیل شد. بسیاری از مردم، بهویژه جوانان که تشنهی آزادی بودند، فریفتهی ظاهر حزب توده و رهبری سلیمانمیرزا، که یکی از خوشنامترین مردان سیاستمدار ایران بود، شدند و به حزب توده گرویدند. در آغاز همهی گروه 53 نفر به حزب توده نگرویدند و پارهای تاکنون هم از آن دوری میکنند، مانند آقایان علینقی حکمی و فریدون منو و ابوالقاسم اشتری و دکتر حسن سجادی و... منطق آنها این بود که چون پارهای از گروه 53 تن که دربست تسلیم شهربانی بودند و حتا خوشخدمتی هم کردند اکنون باز در این حزب گرد آمدهاند، از اینرو این حزب به سود ایران و ایرانی نمیتواند کاری انجام دهد. البته زمان نشان داد که حق با این گروه بود و هست .
و در جای دیگر میگوید: «اگر پس از غائلهی شهریور 1320 و دگرگونی ایران، در میهن ما یک حزب ملی و میهنی، نه چون حزب تودهی وابستهی به روس و حزب سیدضیاءالدین طباطبایی وابسته به انگلیس، سازمان مییافت به راستی میتوانست مسیر میهن ما را به سوی بهزیستی و بهروزی دگرگون کند. اما افسوس که نه تنها چنین نشد بلکه واژگونه، ملت ایران و بهویژه جوانان، از یک سو در نتیجهی نقشههای شوم بیگانگان و دامگستری دستنشاندگانِ آنان و از سوی دیگر در نتیجهی ناتوانی و ناشایستگی بیشتر گردانندگان کشور، از دید سیاسی، آسیبپذیر شدند...
دکتر نصرتالله جهانشاهلو افشار در اردیبهشت سال 1292 ش. در تهران به دنیا آمد. وی در سال 1313 با دکتر تقی ارانی آشنا شد و در محفل بحث او در منزلش شرکت جست و سپس از جمله همکاران وی در مجله دنیا گردید. در اردیبهشت 1316 به اتهام عضویت در فرقه کمونیستی به رهبری دکتر ارانی از سوی دستگاه پلیسی رضاخان دستگیر شد و تا آخر شهریور ماه 1320 را همراه با گروه 53 نفر در زندان به سر برد. پس از آزادی از زندان، به حزب توده پیوست و به گفته خویش پس از دکتر رضا رادمنش، مسئولیت سازمان جوانان حزب توده را برعهده گرفت.
در اوایل تیرماه سال 1324 به زنجان رفت و مسئولیت حزب توده آن شهر را عهدهدار شد. به دنبال تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و پیوستن تشکیلات ایالتی حزب توده در تبریز به آن، حزب توده زنجان نیز به این فرقه پیوست و دکتر جهانشاهلو به عنوان نماینده کمیته مرکزی حزب توده در فرقه دموکرات برگزیده شد. در اوایل آذرماه 1324 در پی اعلام حکومت فرقه در آذربایجان، شهر زنجان نیز به تصرف تشکیلات فرقه درآمد و دکتر جهانشاهلو اداره شهر را به دست گرفت. وی سپس از سوی «مجلس ملی آذربایجان» به معاونت دولت پیشهوری انتخاب گردید و در بهمن ماه عازم تبریز شد. در آذرماه 1325 پس از توافق میان دولتین ایران و شوروی و حرکت ارتش به سمت آذربایجان، وی به همراه پیشهوری و تعداد دیگری از مسئولان فرقه دموکرات به باکو گریخت و دوران اقامت در شوروی را آغاز کرد.
پس از مرگ پیشهوری در یک تصادف مشکوک در مهرماه 1326، وی به همراه صادق پادگان و غلام یحیی دانشیان، به عنوان اعضای گروه سرپرستی فرقه منصوب شدند. در بهار 1327 با تشکیل مجدد کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان و به دنبال اخراج و زندانی شدن محمد بیریا که تماسهایی با سرکنسولگری ایران به منظور بازگشت به کشور داشت، دکتر جهانشاهلو به عنوان عضو رهبری فرقه و مسئول تبلیغات آن منصوب گردید. در شهریور 1332 برای طی دوره مدرسه عالی حزب کمونیست شوروی (کوتو) به مسکو رفت. در این زمان وی از حزب توده درخواست کرد تا به مأموریت او در فرقه دموکرات آذربایجان خاتمه دهند و مجدداً فعالیت خود را در حزب توده دنبال کند.
در سال 1345 با تشکیل جمعیت پناهندگان ایرانی ساکن شوروی، وی به ریاست این جمعیت منصوب شد و نامهنگاریهایی را با مقامات ایرانی برای دریافت اجازه بازگشت آوارگان ایرانی به وطن آغاز کرد که این کار تا سال 1349 که وی از این تشکیلات کناره گرفت، ادامه داشت. دکتر جهانشاهلو در سال 1351 خاک شوروی را ترک کرد و در حالی که تشکیلات کمیته مرکزی حزب توده در آلمان شرقی مستقر بود، عازم برلن غربی شد و در آنجا سکنی گزید.
دکتر جهانشاهلو، با نوشتن و انتشار خاطرات خود، خدمت بزرگی به میهن خویش انجام داد و ماهیت حزب توده و فرقهی دموکرات را در امربری از اتحاد شوروی آشکار کرد. خاطرات ارزشمند و پرماجرای چنین فردی برای هر علاقهمندی به تاریخ معاصر ایران خواندنی است بهویژه آن که بخشهای تاریکی از آن را روشن میکند.