- موجودی: موجود
- مدل: 204665 - 40/6
- وزن: 0.30kg
لغات میغ
نویسنده: مصطفی جمشیدی
ناشر: روزنه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 149
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 1
کیفیت : در حد نو ؛ برخی سطور حدود 30 صفحه کتاب علامت گذاری شده
مروری بر کتاب
غریبهای بود، میبایست میآمد و میگذشت.
حالا حکایت این عشق؟ در داخل این همه دَم و دود و آهن و بغض، کجاست؟
- «عیب تو این است که از این کمَرهها شروع میکنی، وقتی این صاحب مُرده را از کار میاندازی، تازه داری راه و چاهش را یاد میگیری، میفهمی؟! بدیاش در این است که تا تهاش را در نیاوری، ول کن معرکه نیستی، خُب، دو تا موجاش را که گرفتی راست کارت بود یا نبود، میفهمیدی چه خاکی به سرت بکنی! حالا هر چی! میگفتی یک جا میگفتند امواج سماوی، کره خاک را میبلعند!! چه مُزخرفاتی! منکه نمیفهمم. حداقل حالا نمیفهمم! اما میگفتی امواج سماوی، همه چیز را میبلعند، فرو میریزانند و میروند.
درست مثل یک بیماری، مثل گردهافشانههای درخت هلو توی فصل بهار. اول بهار را میگویم. از دل و دماغ افتادهای انگار؟ میفهمم. حالا هم اگر چهرهات دقیق باشد (از آن اشکوب سوّم) به وسط آن گیاههای سبز (درختچهها را میگویم)، که چه دقیق چیده شدهاند و به شکل اسبی، آهویی، چه میدانم حیوانی درآمدهاند میفهمی چی را میگویم؟ بله. خوب ملتفت شدی، قسمت ما هم این بود. گذشتی. گذشتن. چطور میشد مگر؟
ناگفته پیداست که هر اثری دارای منطق مخصوص به خود است که میبایست طبیعتا مدافع خویش باشد و چون سربازی بی سلاح و یا با سلاح ( هر سلاحی ) از خود دفاع کند!اما ذکر نکاتی پیرامون کتاب « لغات میغ » بی فایده نیست ، بخصوص در هنگامی که اولین هدف نویسنده ای اینچنینی ( ارایه ساختار شکنی مناسب و آوردن تلاشی - اگر کوچک) در صدد توهم این سالها ، تحت عنوان ادبیات باشد .
صورت کلى داستان بدین صورت است که راوى درصدد جمع آورى فیش هاى تحقیقاتى خود پیرامون مرگ زبان هاى بومى است و به تبع آن صورت و فرم کار به گونه اى است که راوى به بهانه آوردن و یافتن معناى لغتى، روایتى مى آورد و شروع داستان نیز اینگونه است که روایتى که راوى خطاب به کسى - که در طول داستان گاهى این دو یعنى راوى و مخاطب او یکى به نظر مى آیند و مرز بین شان از بین مى رود و یکى مى شوند - روایت را آغاز مى کند و تا پایان داستان قرار بر این مى ماند که این لغات بهانه اى باشند براى اینکه تاریخ انسان ها و زبان ها را بسازند.
اما موضوعى که نویسنده سعى داشته در میان خرده روایت ها و داستان هاى پراکنده به آن بپردازد با موضوعى که متاثر از شکل و فرم اثر است کاملاً فرق مى کند. خصلت صورى این صورت همان فیش هایى است که مخاطب راوى یا شاید خود راوى جمع آورى مى کند تا سرگذشت زبان هاى زوال یافته شده شود. این صورت داستان تماماً در جهت ساختن و نشان دادن این معنا است.