- موجودی: موجود
- مدل: 198547 - 13/7
- وزن: 0.50kg
لطفا مدیر موفقی باشید
نویسنده: محمود نامنی
ناشر: نامن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 394
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 5
مروری بر کتاب
وقتي يك بادبان بزرگ را به يك قايق كوچك ميبندي بنشين و غرق شدن قايق را تماشا كن! مديريت تجاري،هنري است براي تبديل نمودن رويا به حقيقت! اگر ميخواهد مديري موفق و تاثيرگذار باشيد خواندن اين كتاب را به شما پيشنهاد ميكنيم.
به نظر شما عجیب نیست؟ این احساس واندیشه را درباره مسائل خیلی مهم زندگی مانند: ازدواج، کار و تجارت نداریم. وقتی ازدواج میکنیم یعنی مهم ترین کار بعد از تولد، اصلا به فکر تهیه ای دفترچه ای راهنمای آن نیستیم وهمینطور زندگی را« الهی به امیدتو» شروع میکنیم. وقتی صاحب فرزند میشویم اصلا به فکرتهیه دفترچه ی راهنمای تربیت کودک نیستیم فقط تا میتوانیم لباس فرنگی روز تنش میکنیم وشکمش راپراز شکلاتهای فرنگی! از همه مهم تر وقتی« اختیاری یا اجباری » به کارمشغول میشویم هرگز به فکر تهیه دفترچه ای راهنمای آن نیستیم. در حالی که میدانیم شغل ما همه ای زندگی ما می باشد.
در اين كتاب راهكارهاي بسيار مفيد و موثري براي موفقيت يك كارمند يا مدير بيان شده و در پايان، به شيوه هاي خودشناسي و مشتري مداري نيز اشاره گرديده است. پس از بيان راههاي موفقيت، آزمونهاي متعدد مديريتي و خودشناسي، اين كتاب را به يك منبع بسيار كامل براي رسيدن به موفقيت تبديل كرده است.
کارهربز نیس خرمن کوفتن گاونرمی خواهدو مردکهن
گاهی موضوع انشاءبود! وقرنها طول کشید تا مفهوم این شعر رافهمیدیم. الان وقتی فکرمیکنیم میبینیم که خیلی بامزه است.
وقتی ما یک تلفن میخریم فورا به سراغ دفترچه ای راهنمای اون میرویم وبا دقت جزیئات نحوه ی کارکردن بادستگاه تلفن راکه خیلی هم پیچیده نیست بااشتیاق مطالعه میکنیم. اگریک تلویزیون یا یک یخچال بخریم که باز هم این مسئله را به طور جدی تری دنبال میکنیم.
یا مثلا وقتی میخواهیم به شهر یا کشوری برویم سعی میکنیم دفترچه ی راهنمایی تهیه کنیم تا مراکزمهم خرید وآثار دیدنی آن را بشناسیم.
به نظر شما عجیب نیست؟
این احساس واندیشه را درباره مسائل خیلی مهم زندگی مانند: ازدواج، کار و تجارت نداریم.
وقتی ازدواج میکنیم یعنی مهم ترین کار بعد از تولد، اصلا به فکر تهیه ای دفترچه ای راهنمای آن نیستیم وهمینطور زندگی را« الهی به امیدتو» شروع میکنیم. وقتی صاحب فرزند میشویم اصلا به فکرتهیه دفترچه ی راهنمای تربیت کودک نیستیم فقط تا میتوانیم لباس فرنگی روز تنش میکنیم وشکمش راپراز شکلاتهای فرنگی! از همه مهم تر وقتی« اختیاری یا اجباری » به کارمشغول میشویم هرگز به فکر تهیه دفترچه ای راهنمای آن نیستیم. در حالی که میدانیم شغل ما همه ای زندگی ما می باشد.
شغل ما شریان حقیقی و اصلی زندگی ما میباشد ولی هیچ حس کنجکاوی در باره ی شغل خود نداریم ودر فکر افزایش مهارت های علمی خودنیستیم. هرگز به این فکر نمیکنیم که چگونه میتوانیم کار خود را ارتقاع دهیم تا منافع بیشتری به دست آوریم وزندگی راحت تری داشته باشیم! وباید گفت افسوس! و صدافسوس!
مصیبت از جایی آغاز میشودکه بخواهیم کتابی دراین رابطه بخوانیم که تادلتان بخواهدکتابهای ترجمه شده به صورت کلیشه ای میباشد که جملگی نوشته اند:مقتدر باشید،زورگو نباشید،ئمکرات باشید،فراست داشته باشید،ثبات عاطفی داشته باشیدوهزاران سخن سخت یاب در این رابطه...
بلاخره چند روز کتاب رادر دست میگرد وبه همکاران نشان میدهدکه شخص روشن فکری است وبعد کنار میگذارد.در نهایت مدیر موفق کسی است که رابطه ای دوستانه ای بین عقل واحساس خود رابرقرارکرده است!
حکایت روزی که مدیر شدم
اکنون برای آشنای بیشتربا فوت وفن مدیریت پای شنود خاطرات"اصغرجوجه"نه،ببخشید"آقای دکترکوچک زاده"مدیر کل اداره روابط خصوصی وعمومی دیپلماتیک فرنگستان،مینشینیم خودش این طوری تعریف میکرد:
من یک دایی داشتم که با هم توی یک خونه قدیمی زندگی میکردیم.دایی سواد درست حسابی نداشت یادمه مامان به داداش بزرگم میگفت:دیشب دایی مصطفی با حالی خراب اومد خونه و کلی بد دهنی کرد.
خلاصه هر روز یک گندی میزد.تااین که یهوتقی به تقی خورد ودایی مون نمی دونم چرا اینولی قدعوض شد!
اون وقت ها هفت تیغه می کردویه سبیل چخماغی داشت همیشه بوی آنچنانی میداد!!!ولی حالا عطر میزدوسربه زیر شده بود!
چندسالی گذشت...