- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 58189 - 114/6
- وزن: 0.30kg
- UPC: 39
لسان العجم
نویسنده: حسن بن محمدتقی طالقانی
کاتب: شمس الکتاب گلپایگانی
ناشر: مطبعه ناصری
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 263
اندازه کتاب: جیبی جلد سخت - سال انتشار: 1261 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : عالی
مروری بر کتاب
چاپ سنگی - دوره ناصرالدین شاه
در مورد زندگی میرزا حسن بن محمدتقی طالقانی اطلاعات زیادی در دست نیست. همین مقدار معلوم است که در زمان خود از فضلای دوران به شمار میآمده، مدرس دارالفنون بوده و بر حسب انتخاب علیقلی میرزای اعتضادالسلطنه (وزیر علوم وقت) در دارالتّألیف استخدام شده تا در تألیف کتابنامۀ دانشوران ناصری مشارکت کند.
این کتاب در اوایل قرن چهاردهم هجری، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و وزارت علوم علیقلیخان مخبرالدوله با هدف «تدریس زبان فارسی به ضمیمت سایر علوم» برای کلاسهای دارالفنون تألیف شده و در سال 1305 ق منتشر شده است. در آن هنگام، جعفرقلیخان نیّرالملک ناظم دارالفنون بوده است. از این کتاب دو چاپ وجود دارد: یکی نسخهای به کتابت محمدصادق جرفادقانی (چاپ سنگی 1305 ق در تهران) و دیگری نسخهای به کتابت لطفالله الحسینی الانجوی الشیرازی متخلص به دانش (چاپ سنگی 1317 ق در بمبئی). چاپ نخست (1305 ق) پایۀ چاپ این کتاب است.
کتاب لسان العجم مانند سایر کتب عصر خودش، با مدح و ستایش خداوند و پیامبر اسلام آغاز میشود. در پیشگفتار کتاب، نویسنده انگیزه خود را از نگارش این دستور بیان میکند و آن را نتیجه تشویق کسی میداند که از «نمایش یافتگان این دولت روزافزون (ناصرالدین شاه) و تربیتشدگان مدرسۀ دالفنون» است؛ ولی نامی از او نمیبرد. شخص مذکور به میرزا حسنخان طالقانی یادآور میشود دارالفنون در آن زمان به یمن وجود ناصرالدین شاه و زحمات علیقلیخان مخبرالدوله و از سیاست و کیاست جعفرقلیخان نیّرالملک رونق گرفته و آموزش زبانهای مختلف در آن به مرتبۀ کمال رسیده به جز زبان فارسی. به همین دلیل او از میرزاحسنخان طالقانی درخواست میکند برخی اصول زبان فارسی را بنویسد تا در کنار علوم و زبانهای دیگر در این مدرسه تدریس شود. نویسنده نیز کتاب را به زبانی ساده و به قول خودش عاری از «تکلفات منشینانه و تصلّفات وحشیانه»، در یک «مقدمه» و دو «باب» و یک «خاتمه» تنظیم کرده است.
در مقدمۀ کتاب، نویسنده به بحث جایگاه و چگونگی تولید آواهای مختلف پرداخته است. در دستورهای سنتی فارسی عموماً کمتر به مباحث آواشناسی پرداخته شده و این کتاب از این جهت جالب توجه است. نویسنده در ابتدا جایگاه تولید آواهای مختلف را بیان میکند. او از آواهای حلقی شروع کرده و به چگونگی تولید «همزه»، «هاء»، «عین»، «حاء» «غین» و «خاء» اشاره میکند. سپس «قاف»، «کاف» و «گاف» را به عنوان آواهای ملازی معرفی میکند و آواهای «جیم»، «چیم»، «شین» و «یا» را آواهای سطح زبانی قلمداد میکند. «ضاد»، «لام»، «نون» و «راء» به عنوان آواهای زبانی دندانی معرفی شدهاند. به گفتۀ نویسنده «سر زبان با همواری کام»، جای صورت بستن «طاء»، «تاء» و «دال» است. «ظاء»، «زاء»، «ذال» و «ژاء» طبق گفتۀ او از برخورد «تیزی سر زبان به شکم دندانهای ثنایا» پدید میآیند، و اتصال بیتشر آنها تولیدکنندۀ «سین»، «صاد» و «ثاء» خواهد بود. همچنین به اعتقاد نویسنده، از برخورد نازکی سر زبان به لب پائین «فاء» و در محل خشکی میان دو لب «باء» و «پاء» و با پیشروی زبان، «میم» و «واو» تولید میشوند.
نویسنده در ادامه آواهای فارسی را به دو دسته «باصدا» یا «مصوت» و «بیصدا» یا «مصمت» تقسیم میکند و حروف صدادار را دارای دو قسم «مقصور» (مصوتهای کوتاه) و «ممدود» ( مصوتهای بلند) میداند. از نکتههای جالبی که نویسنده بدان توجه کرده، دلالت بعضی از حروف بر چند واج است. برای مثال او اشاره میکند که واو و یاء ممکن است گاهی جزء حروف باصدا و گاهی جزء حروف بیصدا به شمار آیند.
صرف نظر از مقدمه و خاتمه، لسان العجم به دو باب اصلی تقسیم شده است: باب اول در «مفردات» و باب دوم در «مرکبات».
آنچه در باب مفردات آمده عمدتاً مباحث صرفی است. در این باب، نویسنده به بررسی اقسام سهگانۀ کلمه یعنی اسم و فعل و حرف پرداخته و توضیحات مفصلی را دربارۀ اقسام و زیر مجموعههای هر یک به همراه تعاریف و مثالها و شواهدی ذکر کرده است. اما در باب دوم به چگونگی کنار هم نشستن این کلمات و تشکیل گروهها (مانند ترکیبهای وصفی و اضافی) و جملات پرداخته است.
خاتمۀ کتاب به مواردی اختصاص دارد که «کاتب و مترجم را از دانستن آنها گریز نباشد» و در قالب چهار فایده تنظیم شده است. فایده اول در «چیزهایی است که مکتوب شود لیکن خوانده نشود». فایدۀ دوم «در چیزهایی است که بایستی در بعضی حالات به همزه کتابت شود». فایدۀ سوم «در چیزهایی است که یک حرف نوشته گردد و دو حرف اعتبار شود». فایدۀ چهارم «در دانستن معنی ترجمه است» و حاوی توضیحاتی دربارۀ ویژگیهای مترجم خوب است. عمده مباحث این خاتمه از مقدمۀ کتاب «فرهنگ جهانگیری» نقل شده است؛ چراکه مطالب و حتی شواهد یکساناند و مشخص میشود کتاب «فرهنگ جهانگیری» از منابع اصلی طالقانی در تألیف این کتاب بوده است.