- موجودی: 2 تا 3 روز آینده
- مدل: 121840 - 119/3
- وزن: 0.40kg
قوم شناسی سیاسی
نویسنده: رولان برتون
مترجم : ناصر فکوهی
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 280
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
کتاب قومشناسی سیاسی مقدمهای برای ورود به بحث پیچیده اقوام در حوزهی سیاسی است که با زبانی ساده و با بهرهگیری از مثالهای بیشمار تاریخی، جغرافیایی و سیاسی، عمدهترین مباحث میان حوزهی سیاسی و حوزهی قومی را روشن میکند.
اهمیت این کتاب علاوه بر نکاتی که ذکر شد، از اینروست که کشور ما مجموعهای از اقوام متعدد است که با وجود تفاوتهای بیشمار توانستهاند در طول تاریخ چندهزارساله از انسجامی کافی برای حفظ موجودیت سیاسی این کشور برخوردار باشند. این نکتهای است که بیشک باید در آینده برای سیاستگذاریهای فرهنگی مدنظر قرار گیرد.
رویدادهای پس از سقوط کمونیسم ( ۱۹۸۹ )، در کشورهایی نظیر یوگسلاوی که پیش از آن تحت حاکمیت یک ایدئولوژی سلطهجویانه(۶) بودند، بسیاری از ناظران را در برابر پیدایش دوباره گروهی از احساسها و رفتارهای جمعی، که پنداشته میشد برای همیشه از اروپا رخت بربستهاند، حیران ساخت. ملیگرایی افراطی، برخوردهای تعصبآمیز میان اجتماعات، بروز خشونتهای حاد، سر باز کردن نفرتهای ریشهدار، گرایشهای کهنه به انتقامجویی، بیرون ریختن تمایلات بیمارگونه نسبت به دیگری و... صحنههای متفاوت از نمایشی بودند که رسانههای جمعی بیآنکه کوچکترین زحمتی برای توضیح آنها به خود بدهند، صرفاً برجستهشان میساختند؛ و همین امر کافی بود تا افکار عمومی غرب، که پیش از آن در نوعی رضایتمندی جامعه مصرفی فرو رفته بود و دغدغهای جز مسائلی همچون اشتغال و مسکن نداشت، پریشان شود.
از اینرو طبیعی مینمود که همه این رویدادها و این اختلافات قومی، پدیدههایی نشأتگرفته از جوامع «ابتدایی» و قبایل «عقبمانده» از قافله تمدن جلوهگر شوند و بر هر آنچه رنگی از قومیت داشت، مُهر بیاعتباری بخورد. به این ترتیب شاهد آن بودیم که در حوادث یوگسلاوی، گروه متجاوز و گروه مورد تجاوز، جنایتکاران و قربانیان، کسانی که دست به خشونت زده بودند و کسانی که از خشونت پرهیز کرده بودند، گروهی که آگاهانه و سازمانیافته وارد عمل شده بودند و آنان که بیدفاع و سردرگم بودند، همگی در برابر افکار عمومی، با یکدیگر آمیخته شدند.
در واقع این مجموعه ناهمگن همچون تودهای مبهم و موجوداتی نمایانده میشدند با غرایزی درکناپذیر، موجوداتی تنها درخور دریافت کمکهای «انسانی» و بستههای مواد غذایی. این در حالی بود که رابطه رسمی و غیررسمی برخی حکومتها با رؤسای بعضی از گروههای درگیر، گروههایی که چه از لحاظ تاریخی، و چه در هنگام درگیری، نقش غالب را داشتند حفظ میشد. این برخورد ریاکارانه و مضحک در برابر رنجهای بیپایان گروههای بزرگ انسانی، گویای نوعی گزینش میان دو گونه از بازیگران اجتماعی است: از یکسو، دولتهای به رسمیت شناخته شده یا در واقع ملتهایی که بهلحاظ تاریخی در قالب این دولتها به رسمیت شناخته شدهاند، و از سوی دیگر، جمعیتهایی که از منظر بینالمللی، فاقد رسمیت و حتی فاقد شکل بهحساب میآیند.
در این دیدگاه، دولتها ــ و در نتیجه جمعیتهای درون آنها که عملاً «ملت» نام میگیرند ــ از حقوق بینالمللی برخوردارند، درحالیکه مردمان فاقد دولت هیچ انگاشته میشوند. این گروه از مردمان، از نگاه دیپلماسیهای دولتی یا موجودیتهای موسوم به نهادهای بینالمللی ــ که در واقع باید آنها را بیندولتی نامید ــ مخاطبان تعریفشدهای بهحساب نمیآیند. در حقیقت، اقوامی چون تبتیها، کردها، و پیش از این، فلسطینیها و اقوام افریقای جنوبی، یعنی مردمانی که ــ به تعبیری ــ باید آنها را «ملتهای ممنوعه» نامید، تا زمانی که سرزمینی معین و به رسمیت شناختهشده، پایتخت و مقر حکومتی نداشته باشند، جز جمعیتهایی سرگردان، بدون نماینده و غیرمسئول به شمار نمیآیند.