- موجودی: موجود
- مدل: 199659 - 102/6
- وزن: 0.30kg
قنبر علی
نویسنده: سیدمحمدعلی جمالزاده
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 210
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1362 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
جوانمرد شیراز - آرتور کنت دوگوپینو
قنبر علی جوانی بود که دست طبیعت او را از محسنات و امتیازات جسمانی و روحانی برخوردار نموده بود و به حکم عقل و تمیز چنان به نظر می رسید که بهتر است او را آزاد گذاشته و عنان سرنوشت را به دست خودش بسپارند. از این رو تا سن هفت سالگی برهنه و عور و مطلق العنان در محله ای که منزلشان در شیراز در آن جا بود، با رفقای هم سن خود به بازی و شیطنت سرگرم بود و آقا بالاسری نداشت.
طولی نکشید که بلای جان بقال و عطار و دکاندار محله گردید. با مهارت و تردستی که شباهت به چشم بندی داشت جیب و بغل را از خرما و خیار بقال و حتی گاهی گوشت و دنبه ی قصاب پر و آکنده می ساخت و تا چشم به هم می زدی ناپدید می گشت ...
قنبر علی داستانی است به قلم محمد علی جمال زاده است. او در حقیقت این اثر را از یکی از آثار نویسنده ی فرانسوی کنت دو گبینو ترجمه کرده و بعد به آن شاخ برگ داده است. کنت گوبینو در زمان سلطنت ناصرالدین شاه دوبار با سمت سیاسی رسمی در ایران مدتی به سر برده، و با زبان فارسی آشنایی پیدا کرد. اولین نظریه های برتری نژادی را می توان در آثار او پیدا کرد که سال ها پس از مرگش طرفداران زیادی بدست آورد.
شاید بتوان گفت که او یکی از بنیان گذاران مکتب نازیسم هم می باشد. کنت دوگبینو علاوه بر آثار تاریخی و پژوهشی اش مجموعه داستانی دارد به نام افسانه های آسیایی، که قنبر علی یکی از شش داستان این کتاب است. قنبرعلی داستان فردی شیرازی و فقیر است که روزگار سختی را گذرانیده ولی موفق می شود جایی در دربار بیابد و از مواهب آن بهره ببرد.
جمال زاده که خود نویسنده ای چیره دست می باشد، لحن داستان را طنز آمیز و پر از اصطلاحات عامیانه کرده است. نگارشی سلیس و روان دارد و از آنجایی که وقایع داستان در اواخر دوره ی قاجار می گذرد شرایط اجتماعی و سیاسی مردم و فساد دربار قاجار را به خوبی به نمایش می گذارد. این داستان به نوعی توسط جمال زاده بومی سازی شده و از ضرب المثل های ایرانی هم در آن استفاده کرده است.
جمالزاده در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. او فرزند سید جمالالدین واعظ اصفهانی بود. واعظ اصفهانی در اصفهان زندگی میکرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر میکرد. جمالزاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی میکرد.وی به همراه خانواده در سال ۱۳۲۱ به تهران مهاجرت کرد.
جمالزاده حدود دوازده سال داشت که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت; اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد. امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد
محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی میدانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شدهاست، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوه غربی میشمارند. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسییکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمالزاده مواکداً بیان میکند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماعی است.
داستانهای جمال زاده عموماً رنگ و بوی خاطره و خاطره نویسی را دارد. خاطراتی که از دوران کودکی در ذهن نویسنده مانده و از نزدیک با آنها دم خور بوده است. لذا «نظرگاه یا زاویهی دید جمال زاده در داستان های کوتاه و زمانهایش غالباً اول شخص مفرد است. «من» یکی آدم اصلی که معمولاً نمایندهی نویسنده است، داستانها را روایت میکند. کسی که در مرکز رویدادها و ماجراها قرار دارد یا به ترتیبی در معرض حوادث قرار میگیرد.
گزینش نظرگاه اول شخص مفرد، نشانهی علاقهی نویسنده به گونهای خاطره نویسی و حدیث نفوس است و چنان مهئ خود جمال زاده بارها گفته است، او بسیاری از داستانهایش را بر اساس خاطرات خود و اغلب خاطرات دورهی جوانیاش نوشته است.«یکی از ویژگیهای بارز نثر جمال زاده، مردمی و عامه پسند بودن آن است. جمال زاده نثر را از انحصار افراد تحصیل کرده و خود مدار بیرون کشد و آن را در اختیار همگان قرار داد.»
«حد اعلای برخورد هنرمندانهی تو دست یافتن به مفهوم کلی «دموکراسی ادبی» است، یعنی گنجاندن انبوهی اصطلاحات و تعابیر عامیانه و ضربالمثل در یک داستان با این هدف که زبان اصلاح و تکمیل شود و ادبیات در دسترس همگان قرار گیرد.»
«تأکید جمال زاده بر نزدیک کردن زبان و نوشتار به زبان گفتار و استفاده از لغات و ترکیبات جائر در میان مردم به عنوان مصالح و ابزار ادبی، به نثر یا سبک نگارش او جلوهای ساختگی اغراق آمیز داده است.»
«تقریباً در همهی داستانهای جمال زاده نقش مطلق خیر و شر و عواملی نظیر سرنوشت و بخت و اقبال، برجسته و تعیین کننده است. این نقش برجسته و تعیین کننده را میتوان در آغاز و میان و پایان خوش داستانها دید.»
«برای جمال زاده آن چه اهمیت دارد، سبک انشا یا به تعبیر خود او «انشای حکایتی» است و در همهی داستانهای او، حتی آثاری که ترجمه کرده است، این سبک انشا کمابیش ثابت و یک پارچه است. اصولاً سبک در نظر جمال زاده، در نوشتن متناسب با اقتضای موضوع پدیدار نمیشود، از پیش میآید نه از پی.»
«آدمهای داستانهای جمال زاده با وجود تفاوتهای شان از لحاظ شغل و مقام و جنس و سن، کمابیش به یک زبان، به همان زبان عوامانه ی «کوچه بازاری» سخن میگویند.»«استاد جمال زاده گویا با فعل «کردن» میانه یا ندارد و همه جا به جای آن«نمودن» به کار میبرند و از کلمهی «خیلی» خیلی بهره جستهاند به جای بسیار، بسیاری و بسا»
«جمال زاده تأکید بسیار داشت که زبان نو شتار را به زبان گفتار نزدیک کند. نثر جمال زاده ساده و عامیانه است و با واژگانی متنوع و گسترده، بدون این که بیانگر لحن، لفظ، لهجههای گوناگون، افراد جامعه یا قشر خاصی باشد. زبان او گزارشی و شوخی آمیز است و وابسته به سنت حکایت پردازی و اندرزگویی کلاسیک ایرانی است.»