- موجودی: موجود
- مدل: 191495 - 55/5
- وزن: 0.60kg
قصه های صمد بهرنگی
نویسنده: صمد بهرنگی
ناشر: نخستین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 350
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1395 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
مجموعه ی داستانی کامل داستان های چاپ شده ی صمد بهرنگی به انضمام ماهی سیاه کوچولو است. در این کتاب 20 داستان از صمد بهرنگی به همراه برخی از یادداشت ها و مقدمه های او برای داستان ها همراه با تصاویری برای هر داستان ارایه می شود...
صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغالتحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهینامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبانهای رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانستهاست .
...مثل قارچ زاده نشدم بیپدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نَمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم میگوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، ازاین بیشتر سهم تو نمیشود .” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچهها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغهاش آموختن به آنها و بالندهتر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانهای که به آن عشق میورزید، جانش را ستاند و دغدغههایش ماند برای بازماندگان . اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد....
...روزی روزگاری مردی بود به نام حاجی صیاد و یک دوستی داشت که ملا بود. ملا دختر حاجی صیاد هم بود . حاجی صیاد می خواست به مکه برود و زن و پسرش را هم با خود می برد. ملا تو جلد حاجی رفته بود که مبادا پری را هم ببری که از درس و مشق عقب خواهد ماند.
حاجی صیاد در جست و جوی کسی بود که دخترش را به دست او بسپارد و با دل قرص به مکه برود و عاقبت آمد پیش ملا که با او مشورت کند و مصلحتی بکند. ملا که انتظار او را می کشید گفت:
حاجی البته خودتان بهتر از من صلاح کارتان را می دانید، اما اگر من را می گویید، عرض کنم که هیچ کسی مطمئن تر از خود من نیست.دخترتان را به دست من بسپارید و با خیال آسوده مسافرت کنید.