- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 177449 - 80/2
- وزن: 0.40kg
قصه آفتاب
نویسنده: امرالله یوسفی
ناشر: قشقایی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 240
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
مصور
نمونه ای از روش های آموزشی محمد بهمن بیگی در مدارس عشایری ایران
تمام کسانی که در ایران امروز، دستی در تعلیم و تربیت دارند، با نام محمدبهمن بیگی و شاهکار آموزشی او ـ تعلیمات عشایری ـ آشنا هستند. تعلیماتی که محرومین عشایر ایران را به زیر چتر حمایت خود گرفت و برای آنان دانش، بهداشت، آسایش و رفاه به ارمغان آورد. آقای یوسفی خود در مدرسهی عشایری درس خوانده، در دانشسرای عشایری معلمی آموخته و عمر خویش را در تعلیم و تربیت عشایر گذرانده و سعی کرده تا دراین کتاب گوشههایی از اسرار و شیوههای کار تعلیمات عشایر را بازگو کند.
کتاب به سی و هفت بخش تقسیم بندی شده و روی جلد آن با تصویری از محمد بهمن بیگی، یک تخته سیاه و تصویر کودکی از ایل قشقایی و پشت جلد آن با بخشی از سخنرانی بهمن بیگی مدیر کل وقت آموزش عشایر برای ترغیب و تشویق عشایرزادگان در سال ۱۳۴۹ به همراه تصویر زیبایی از یک سفید چادر کلاس سیار عشایری منقش شده است.
نویسنده در مقدمه به طور خلاصه درباره محتوای کتاب توضیحاتی میدهد و اشاره میکند که با نوشتن نمونه روشهای آموزشی در قالب مسائل ریاضی، ادبی، شعر، نامه، اطلاعات عمومی و خاطرات، بخشی از چگونگی روشهای آموزش تعلیمات عشایر را به خوانندگان منتقل میکند.
نویسنده، کتاب را با نوشتههایی کوتاه از محمد نادری دره شوری، ابراهیم بابادی از ایل بختیاری، جهانگیر شهبازی، نامهای از محمد بهمن بیگی به ابراهیم بابادی و سخنرانی او در سال ۱۳۴۹ آغاز میکند. سپس اضافه میکند که بهمن بیگی در سخنرانیهایش، غیرت و تعصب عشایر را هدف میگیرفت و به زیبایی عشایر را به حرکت وا میداشت: «فرزندانم، عزیزانم، امروز در فرودگاه شیراز بدجوری تحقیر شدم؛ میخواهم با شما دعوا و درد دل کنم. در فرودگاه به استقبال یکی از بزرگان مملکت رفته بودم. در حدود یک هزار افسر به استقبال آمده بودند، حتی یک نفر آنها عشایری نبود.
دکتر، قاضی، تاجر، استاندار، شهردار و فرماندار هم که نداریم. دانشگاه پهلوی میروم، همه دکترها غیر عشایری هستند. من به همت شما، پزشکان حاذق تربیت خواهم کرد. مگر شما استعداد ندارید؟ مگر غیرت و تعصب ندارید؟چرا تصمیم نمیگیرید با من همگام شوید تا فقر و بیسوادی را ریشه کن نماییم؟ بچههایمان مهندس شوند و سد بسازند تا دیگر برای نباریدن باران نگران نباشیم. بچههایمان دکتر بشوند تا مادرانمان از ترس آل و فرزندانمان از بیماریهای گوناگون نمیرند… »[قصه آفتاب، ص ۲۱]
نویسنده در بخش «قصه بهمن بیگی» به نظرات صادق وزیری، مهدخت برومند، سیمین دانشور، بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، احمد مدنی، شمس آل احمد، ایرج افشار، سیروس پرهام، جهانگیر شهبازی و خسرو شاهانی دربارهی خدمات بهمن بیگی به عشایر میپردازد.
امراله یوسفی در تدابیر آموزشی از چگونگی تطبیق تعلیمات عشایر با احتیاجات و مقتضیات زندگی ایلی سخن میگوید.
نمایشنامه و اجرای آن یکی دیگر از شیوههای آموزش عشایر بوده است. نویسنده به عنوان نمونه نمایشنامه«دهقان و فردوسی» را که در گذشته در کلاسها بین دانش آموزان اجرا میشده، نقل میکند. تدریس تعلیمات دینی و دروس قرآنی و دینی که عموماً هر کدام در هفته شش ساعت بوده، از اولویتهای آموزشی به شمار میرقفته که دانش آموزان آنان را حفظ و در جلسات و اردوها به اجرا درمی آوردهاند.
در آموزش مسائل ریاضی از حوادث و وقایعی که دانش آموزان در زندگی روزانه خود با آن برخورد داشتهاند، استفاده میشده است و معلم با بهره گیری از امکانات طبیعی و عوامل محیطی سعی میکرده جمع و تفریق را به سادگی آموزش دهد.
نویسنده در ادامه چگونگی آموزش نمایش سلسله متریک برای آموزش متر و اجزایش، آموزش دروس علوم و جغرافیا، تاریخ، بهداشت، اطلاعات عمومی، نقاشی و خطاطی را در بین عشایر توضیح میدهد.
یکی از مقالات با عنوان « منزلت معلم» نوشته بهمن بیگی است. این نوشته که در سال ۱۳۸۴ نوشته شده، همانند بسیاری از آثار دیگر او تأثیرگذار و کوبنده است. او سرچشمه قساوتها و ستمها را همه از کمبودها و اشتباهات تعلیم و تربیت میداند و اعلام میکند: « جهان و اولیای جهان باید هوشمندترین فرزندان خود را برای آموزگاری، دبیری و استادی اطفال خود برگزینند… به هر حال باید دست به دامن معلم برگزیده و هوشمند باشیم،او را خشنود و راضی نگاه داریم و از شمار معلمانی که این شایستگی را ندارند، بکاهیم و آنان را به کارهای دیگر بگماریم و به خاطر داشته باشیم که در امر تعلیم و تربیت، ارزش کیفیت به مراتب بالاتر از کمیت است.»
در ادامه نویسنده خاطرهای از گردنه گیری دزدان و متوقف کردن خودروی جیپ بهمن بیگی و تحصیل فرزند دزدان در سالها بعد از زبان بهمن بیگی تعریف می کند.مقاله بعدی به قلم «سهراب آدیگوزلی» از عشایر دشت مغان استان اردبیل است. او که یکی از شاگردان نویسنده کتاب بوده، نوشتههایش را به صورت نامههایی برای بهمن بیگی نگاشته است. متن نامه سراسر عشق و ارادت خالصانه به آموزگاران قشقایی است و از چگونگی آموزش در کلاسها سخن گفته میشود.
مقاله بعدی که به قلم علی محمدی نوشته شده، گزارشی از حضور او در نشستی به مناسبت بزرگداشت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از محمد بهمن بیگی است. نویسنده مقاله در ادامه به صورت خلاصه اقدامات مؤثر بهمنبیگی را در تعلیمات عشایر بیان میکند.
آخرین مطلب نوشته شده در کتاب، متن مصاحبه کیهان فرهنگی با بهمن بیگی است. این گفت و گو که در شماره ۲۳۰ آذر سال ۱۳۸۴ آن ماهنامه آمده است، با شرح حال کوتاهی از زندگی و خدمات بهمن بیگی آغاز و با سئوالاتی مانند چگونگی کار آموزش عشایر، نظر جلال آل احمد دربارهی کارهای او به آخر می رسد.کتاب با تصاویری از کلاسها و معلمان مدارس عشایری پایان مییابد.
فهرست
پیشگفتار
کلام شاعر
مقدمه نویسنده
رخصت معلم
آنچه را خلقی بر آن است
سخنرانی محمد بهمن بیگی درسال ۱۳۴۹
قصه بهمن بیگی
تدابیر آموزشی
گزارش کار معلمان عشایری
قسمتی از آیین نامه دبستانهای عشایری
ویژگیهای چادر مدرسه
آموزش هنر
شعرها و سرودهها
آموزش دین
آموزش ریاضی
آموزش روز و سال
آموزش کسوف و خسوف
آموزش جزر و مد
خط زمان بینالمللی
حرکت انتقالی زمین
آموزش اطلاعات عمومی
کنفرانس بهداشت
آموزش «ترینها»
آموزش نقاشی و خطاطی
آموزش اجزای اجسام
جعبه علوم
آموزش آیین نگارش
قدر استاد
کمی درباره محمد بهمن بیگی و موفقیتهای آموزشی او
بیستون
منزلت معلم
سخنرانی آقای بهمن بیگی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
دو رکعت نماز شکر
ابر مرد علم و ادب، مدیرکل افسانهای
بزرگداشت هشتاد و پنجمین سال پربار زندگی بهمن بیگی
مصاحبه کیهان فرهنگی با آقای بهمن بیگی
تصاویر