- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 162262 - 86/5
- وزن: 0.40kg
قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب
نویسنده: سلین اسپکتور
مترجم: عباس باقری
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 268
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
هرکس دارای قدرت درمان باشد قدرت نابود کردن نیز دارد و هرکس قدرت نیکی کردن به کشور خویش را دارد قدرت به نابودی کشاندن آن را نیز خواهد داشت. هیچ چیز بیش از دست یازیدن به خشونت ستمگرانه و ناموجه و مکرر، مردم را از شهریار متنفر نمی کند. از این رو تمام طرح ریزان قدرت، هر اندازه هم که «بی شرم» بوده اند منطق خشونت را به کمک نظریه ای مناسب با قدرت، و با موقعیت و هدف های آن تلطیف کرده اند و از این راه تا حد ممکن محدودیتی در قدرت فراهم آورده اند که به کاربرد نابهنگام زور نیاز نباشد.
«عدالت بی قدرت، ناتوان است. قدرت بی عدالت، خودکامگی است. با عدالت بی قدرت، معاوضه می شود زیرا که همیشه شرورانی وجود دارند. قدرت بی عدالت در معرض اتهام است. پس باید عدالت و قدرت را در هم آمیخت.» اگر قدرت از قلمرو مشروعیت خود تجاوز کند، اگر «پیمان اعتماد» را که متضمن تکالیف خاصی برای حکومت است بشکند خودکامه خواهد بود. به عبارت دیگر از بین رفتن اعتماد، شرایطی استثنایی به وجود می آورد که مانند غلبه ی قدرت بیگانه، انگیزه ی سقوط حکومت می شود، این جا دیگر حکومت ها هستند که پیمان شکنی کرده اند و دست به شورش زده اند نه ملت ها و...
در آغاز کتاب درباره ماهیت فلسفی قدرت ، قدرت، کار و سلطه ، قدرت و توانایی ، قدرت و نیرومندی ، مشروعیت ، مفهوم حاکمیت ، اقتدار و آزادی ، استراتژی قدرت و کاربرد قدرت ، بحث و بررسی میشود و سپس نظام مردم سالاری، تنها نظام مشروع معرفی میگردد .
قدرت حاکمیت از سوی مردم و برای مردم، قدرتی که حقوق اساسی شهروندان را به برکت استقلال قوه قضایی رعایت کند، مراقب تندروهای قدرت، به ویژه به وسیله یک سازمان عالی (شورای قانون اساسی یا عالی) باشد ... به احزاب سیاسی گوناگون و به گفت و شنود سیاسی میدان دهد، و با انتخابات همگانی که تدریجا گسترده میشود از مشروعیت برخوردار باشد. اینهاست آنچه امروز در تایید مردم سالاری به مثابه تنها نظام مشروع بیان میشود .
نویسنده سپس موضوع شکلهای قدرت را در آرای افلاطون، ارسطو، سن اوگوستین، هابز، مارکس، کنت، آرنت و فوکو مطرح میسازد . مبحث بعدی کتاب "چه کسی فرمان میدهد؟ چه کسی باید فرمان دهد؟ "نام دارد که براساس آن، دیدگاههای افلاطون، ارسطو، روسو، منتسکیو، نیچه و لوفور بررسی میشود .
در بخش دیگر کتاب موضوع "چرا باید فرمان برد؟ ریشهها و هدفهای قدرت "بر پایه آرای سن پل، هابز، پاسکال، لاک، روسو، کانت و وبر مطرح گردیده است . "به کار بردن قدرت "مبحث پایانی کتاب است که آرای توماس داکن، بودن، ماکیاول، اسپینوزا، منتسکیو، هگل، توکویل و فوکو را در بر دارد ...