- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183445 - 111/2
- وزن: 0.52kg
فلسفه هنر معاصر
نویسنده: هربرت رید
مترجم: محمد تقی فرامرزی
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 450
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1362 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ لبه جلد زدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
تصاویر گلاسه رنگی
"هربرت رید " در کتاب "فلسفه هنر معاصر " به ذکر جمله ای از گوگن می پردازد که تأثیر کلام سنبلزاده بر گوگن را به کمال می توان در آن مشاهده کرد: "برای جوان ها خوب است که مدلی داشته باشند اما بگذارید موقعی که نقاشی می کنند رویش پرده بکشند. بهتر است با اتکا به حافظه نقاشی کنید چون در این صورت کارتان از آن خودتان خواهد بود. احساس، هوش و روحتان بر چشم هنرمند اماتور (تفنن کار) پیروز خواهید شد.
تحقق ارزش های شکلی، همان فعالیت هنری یا زیبایی شناختی است. فعالیت هنری، ماهیت و کارکردی زیست شناختی دارد؛ و تکامل انسان، به ویژه به واسطه دارا بودن همین قدرت درک هنری، از تکامل جانوران متمایز می گردد. دلیل این اعقاد به طور اصولی در این کتاب شرح داده نشده است، بلکه ماهیت کتاب حاضر، تابع همین اعتقاد است. از نقاشی درون غارهای دوره ی پارینه سنگی گرفته تا آخرین آثار دوره ی کانستراکتیویسم، هیچ دوره ای در هنر نیست که به نظر من نمایان گر مفهموم زیست شناختی و هدف مند فعالیت هنری انسان نباشد. چنین است فرض بنیادی مقالات این کتاب و هر گونه پیوستگی منطقی که در آنها وجود داشته باشد ناشی از همین فرض است...
شاید فلسفهی هنر معاصر برای مجموعه مقالاتی که در طی پانزده سال و در زمانهای مختلف نوشته شدهاند، عنوانی بزرگ باشد. نمیتوانم ادعا کنم که در تمامی این مدت نقشهای واحد در سر داشتهام و برای رسیدن به هر هدفی از شیوهی بیان ویژهای سود جستهام. در اینجا باید به نکتهای استثنایی اشاره کنم: به طریقی که من، بیاشاره یا با اشارهای مختصر، از موضع ناظر خارجی به موضع هنرمند خلاق وارد میشوم، شاید خواننده را مشوش سازد.
اما فعالیت من چه در نگارش این کتاب چه در پربارترین سالهای زندگیام، اگر فلسفی نباشد چگونه فعالیتی است؟ فعالیتم انتقادی نیست چون هرگز به ارزیابی آثار مشخص هنری یا طبقهبندی هنرمندان به ترتیب ارزششان تظاهر نکردهام. تاریخی هم نیست چون با اینکه از پیوندهای میان سنتها آگاهم و مشتاق ردیابی پیدایش مجددشان هستم، نه برای ارایهی تصویری کامل از یک دورهی تاریخی روشی اصولی دارم و نه کلاً اطمینان دارم که بتوانم پیدایش مکتبی را تعریف یا نسلی را طبقهبندی کنم.
میتوان شیوهای را که برمیگزینم فلسفی نامید چون تأییدی است بر ارزشداوری. به بیان دقیقتر: معتقدم که هنر در میان عوامل یا ابزارهای تکامل انسان، بینهایت مهم است. معتقدم که قدرت درک هنری، وسیلهای بوده است که انسان به کمک آن در وهلهی نخست صاحب خودآگاهی میشود و سپس آن را میپالاید. شکل، ساماندهی تدریجی عناصر هماهنگ شدهای که اگر چنین نشوند آشفته خواهند بود، در ادراک حسی تحقق مییابد. شکل در تمام مهارتها وجود داردـمهارت، همان گرایش طبیعی و غریزی به شکل است که در عمل متجلی میگردد. در ورای این سطح فیزیولوژیکی و غریزی، هر پیشرفتی در تکامل انسان، همواره وابستهی تحقق ارزشهای شکلی [= فرمی] بوده است.
تحقق ارزشهای شکلی، همان فعالیت هنری یا زیباییشناختی است. فعالیت هنری، ماهیت و کارکردی زیستشناختی دارد؛ و تکامل انسان، به ویژه و استثنائاً بهواسطهی دارا بودن همین قدرت درک هنری، از تکامل جانوران متمایز میگردد.
دلیل این اعتقاد بهطور اصولی در این کتاب شرح داده نشده است، بلکه ماهیت کتاب حاضر، تابع همین اعتقاد است. از نقاشیهای درون غارهای دورهی پارینهسنگی گرفته تا آخرین آثار دورهی کانستراکتیویسم، (ساختمان گرایی) هیچ دورهای در هنر نیست که بهنظر من نمایانگر مفهوم زیستشناختی و هدفمند فعالیت هنری انسان نباشد. چنین است فرض بنیادی مقالات این کتاب و هرگونه پیوستگی منطقی که در آنها وجود داشته باشد ناشی از همین فرض است.