- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 175330 - 53/4
- وزن: 0.30kg
فلسفه تاریخ
نویسنده: عبدالکریم سروش
ناشر: پیام آزادی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 52
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1358 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
فلسفه علم تاریخ - فلسفه نظری تاریخ
فلسفه تاریخ یعنی چه؟
فلسفه تاریخ یک نوع مطالعه درجه دوّم است که در واقع معلوم میکند که عامل محرک این وقایع خارجی چیست و خود به دو قسم تقسیم میشود:
1 ـ فلسفه نظری یا جوهری تاریخ: که عبارت است از مطالعه فلسفی، درباره چرایی و چگونگی وقوع تحولات تاریخی و کشف منطق آن.
2 ـ فلسفه انتقادی یا تحلیلی تاریخ: که درباره علم تاریخ و حجیّت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ میباشد. به تعبیر دیگر فلسفه تحلیلی تاریخ روششناسی علم تاریخ میباشد.
برای اینکه فلسفه نظری و فلسفه انتقادی تاریخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلی که این دو نوع فلسفه با آن سرو کار دارند را بیان کنیم تا به هدف و حوزه کاری آن آشنا شویم.نخست فلسفه انتقادی: مسائل فلسفه انتقادی تاریخ به چهار گروه عمده تقسیم میشود:
الف) تاریخ و دیگر علوم: بکه بیان میکند تاریخ چه نوع علمی است و ارتباط آن با رشتههای دیگر را مورد بررسی قرار میدهد. متداولترین نظری که درباره تاریخ وجود دارد، آن را از زمره رشتههای مربوط به دانش نظری قرار میدهد. به موجب این نظریّه وظیفه مورخ این است که درباره گذشته، حقایق را به طور جداگانه درباره زمان حال کشف نماید. هنگامی که ما به نمونههای واقعی آثار تاریخی توجّه میکنیم از اعتبار ساقط میشود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب میکند آن است که موّرخان به کشف ساده حقایق رویدادهای گذشته قانع نیستند بلکه آنها علاوه بر بیان وقوع اتفاق قصد بیان علّت آن را نیز دارند.
ب ) واقعیت و حقیقت در تاریخ: چشمگیرترین خصیصه تاریخ آن است که، توصیف حقایق گذشته را مینماید که مستقیماً مورد بررسی و مشاهده واقع نمیشود، و بر آنچه مستقیماً مشاهده نشده است نمیتوان یقین کرد، بلکه فقط نوعی اعتماد بر آن میباشد.
ت) تبیین تاریخی: سؤالی که مطرح است این که موّرخ در تبیین و تشریح رویدادهایی که بررسی میکند و از کیفیات ویژهای برخوردار است یا نه؟ بهترین شیوه برخورد با این مورد، بررسی طریقهای است که در علوم طبیعی بکارگرفته میشود امروزه دیگر هر کس که با فلسفه سر و کار دارد میداند که دانشمندان دیگر در صدد بر نمیآیند پدیدههایی را که با آن مواجه میشوند را مفهومی قطعی و نهایی توضیح دهند بلکه آنها به این کار بسیار سادهتر اکتفا میکنند که نظام خاصی مبتنی بر وجوه مشترک با وحدت شکلها بوجود آورند و به کمک این نظام تلاش کنند هر پدیدهای را که برای بررسی پیش میآید روشن و تشریح نمایند.
پ) عینیّت تاریخی: باید دو نکته را در نظر بگیریم:
1 ـ ازیک طرف مورخان اعتراف دارند در کارشان باید نوعی عینیت و بیطرفی وجود داشته باشد. اینگونه مورخان تاریخ را از تبلیغ جدا میکنند و نویسندگانی را که اجازه میدهند احساسات و تعصبات شخصی بر عمل آنها در زمینه بازسازی گذشته اثر گذارد، محکوم میکنند.
2) اینکه مورخان در گذشته به یک حقیقیت عینی دست نیافتهاند دلیل برای تصور عدم دستیابی مورخان به چنین حقیقتی نیست.
دوّم فلسفه نظری (جوهری) تاریخ: مسائل که این نوع فلسفه بدنبال آن است از جنبه نظرپردازی مطرح است و ما هم سعی میکنیم نظریات مطرح را انتخاب کرده و بیان نمائیم.
1 ـ نظریه جغرافیای تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون در این نظریه بدنبال آن است که جغرافیا عاملی است که درتاریخ تأثیر میگذارد.
2 ـ نظریه فلسفه تاریخ نوکو: نوکو نظریه رابطه قدرت با دانش را مطرح میکند او معتقد است که دانش انسانی همواره تحت تأثیر ساختار قدرت قرار میگیرد.
3 ـ نظریه اقتصادی مارکس: او عامل محرک تاریخ را اقتصاد میداند.