- موجودی: موجود
- مدل: 203989 - 54/3
- وزن: 0.50kg
فصل ها نمی خواهند بروند
نویسنده: اسماعیل زرعی
ناشر: آشنایی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 238
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مجموعه داستان های کوتاه
کتاب حاضر مشتمل بر مجموعه داستانهای کوتاه، با موضوعات اجتماعی و عاشقانه است.
فصلها نمیخواهند بروند
گوهر تاج، همسر جوان و زیبای «حاج عزیز» است که با مزاحمتهای جوانی که سخت درگیر لذّتجویی است مواجه است. او هر بار جوان را به باد فحش و ناسزا میگیرد و جوان برای انتقام نزد «حاج عزیز» میرود و به دروغ، از ارتباط «گوهر تاج» با جوانی دیگر سخن به میان میآورد.
از آن روز به بعد «حاج عزیز»، «گوهر تاج» را به باد کتک میگیرد. «گوهر تاج» مدّتی بعد با یک جوان فرار میکند و «حاج عزیز» تا آخر عمر تنها میماند. جوان ادامة تحصیل میدهد و تیمسار میشود، همسر اختیار میکند و فرزندانش بزرگ میشوند. وقتی او به خانة قبلی در زادگاهش باز میگردد، تمام اتّفاقات برایش زنده میشود و سرانجام با کمک سرهنگ به خانة «گوهر تاج» میروند و با اسکلت وی روبهرو میشوند....
عاقبت رسیدیم خیس عرق و خسته از تلاطمی کشنده .
از تلاشی جانانه که رمق مان را چیده بود بی آنکه راحت شده باشم بی آنکه رها شده باشم ...
هنوز چسبیده بودم به تخت انگار و هنوز تقلا می کردم .
فقط درد داشتم و کرختی و سستی و لش انداختن اش باقی بود...
فهرست
یوسف
ساحل
ثبتِ نام
مجالی برای حضور
همایش
وسوسه
آینه
زخمیانِ زردِ نغمهخوان
پشتِ خیمهی وهم
زمستان... و دیگر هیچ
به دلِ آینهها بشتابیم
خوشهی انگور، انتهای پاییز
یک روزِ مهآلودِ زمستانی
پرندهها هم میگریند
خیالباف
پنجره
شکاف
چشمانداز
سراب
آن بامدادِ بیآفتاب