- موجودی: موجود
- مدل: 204189 - 23/3
- وزن: 0.30kg
فصل بارانی
نویسنده: گرام گرین
مترجم: یدالله آقا عباسی
ناشر: نون
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 245
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
داستان این رمان پیرامون یک شخصیت معروف آمریکاییست که از شُهرت فرارکرده و به صورت گمنام به مرکز نگهداری بیماران در آفریقا میرود.برخی منتقدان گرین را با کوئری (شخصیت اول این رمان) -که نامش معماگونه و پرسشی است- همذات میدانند. او نیز از تبلیغات و مقام و منزلت گریزان بود. به سفرهای نامتعارف میرفت و سودازده بود.
...حتی در شب هم هوا آن قدر مرطوب بود که رطوبت مثل قطره های ریز باران بر گونه ها می نشست.در طبقه زیرین قایق هنوز شمع هایی می سوختند و روی عرشه هم مشعلی این طرف و آن طرف میرفت و به او نشان می داد که قایق کجا لنگر انداخته است به رودخانه پشت کرد و کوره راه ناهمواری را دید که از پشت کلاس ها شروع میشد و به طرفی میرفت که جغرافی دان ها آن را مرکز آفریقا می نامند اندکی در روشنایی ماه و ستارگان بدون این که بداند چرا،در آن کوره راه پیش رفت.از روبرو صدای نوعی موسیقی میشنید.کوره راه او را به روستایی برد و خودش از سمت دیگر بیروت رفت.روستاییان هنوز بیدار بودند شاید به این خاطر که ماه کامل بود...
...رئیس دیر، با ادبی از سکه افتاده، سیگارش را به زمین انداخت. خانم رایکر تا وقتی که او با حواس پرتی سیگار دیگری را آتش زد، ننشست. میز او پر بود از فهرستها و صورتحسابهایی که همیشه مشغول محاسبه آنها بود و همیشه هم جوابهای متفاوتی درمیآمد. ریاضیدان خوبی نبود، همیشه برای ضرب از جمع و برای تقسیمهای طولانی از تفریق استفاده میکرد. روی یک آگهی عکسی از یک وان کوچک مخصوص شستن پایینتنه بود که او با نوعی پاشویی جدید اشتباه گرفته بود. وقتی خانم رایکر آمده بود، او داشت حساب میکرد که آیا میتواند سه دوجین از آنرا برای جذامخانه بخرد یا نه؛ این تنها چیزی بود که میشد با آن پای جذامی را شست.