- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 146620 - 69/4
- وزن: 0.30kg
فرو افتادگان
نویسنده: ماکسیم گورکی
مترجم: سعید نفیسی
ناشر: گام
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 117
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
در داستان جذاب و خواندن کتاب فرو افتادگان ؛ با زندگی زن و شوهری آشنا میشوید که خبر شیوع بیماری واگیرداری به نام وبا، آنان را وارد ماجرای تازهای میکند.این کتاب فقط یک داستان معمولی نیست، بلکه بخشی از فلسفه و دیدگاه ماکسیم گورکی دربارهی جایگاه زنان سرکوب شده در جامعه است. در این کتاب خواهید خواند که شخصیت زن این داستان چطور از انزوا خارج شده و با قدرت برای به دست آوردن حقوق خود، در برابر همگان میایستد.
...تقریبا هر روز پنجشنبه پیش از نماز بعدازظهر در یک خانه کهنه و کثیف که از آن پتونیکو دکاندار بود فریادهای خشمگین زنی از دو پنجره زیر زمینی وارد حیاط تنگی میشد که هر نوع خرده ریزی جا را در آن تنگ کرده بود و در آن جا مستراحهای چوبی ساخته بودند که از بس کهنه بود دیگر سرپا نمیایستاد. زنی با صدای گرفته زیری فریاد کرد:
- دست نگه دار به دست نگه دار! ای مست؟
- صدای بم مردی جواب میداد:
- ول کن.
- ولت نمیکنم، نمیگذارم، آدم کش!
- اینها چرندست، باید ول کنی!
- مرا بکش، ول نمیکنم!
- تو، مزخرف میگویی، کافر!
- آه به ارواح اجدادم! مرا کشت، آه به ارواح اجدادم!
- باید ول کنی.
- بزن، جانور وحشی، کارم را تمام کن!
باید صبر بکنی، یک دفعه ممکن نیست. به محض اینکه سنکا پنسون که شاگرد سوکچو رنگ کار بود و تمام روز را وقف رنگ به آب زدن در یکی از انبارهای حیاط میکرد، اول کلمات این مکالمه را شنید، مثل تیر خود را از آن جا پرت کرد و چشمان سیاهش مانند چشمان موش کاملاً برق میزد، با تمام قوا فریاد کرد:
آرلوو کفش دوز و زنش کتک کاری میکنند، ها، ها، ها، ها، پنسون که دوستدار پرشور هرنوع حادثهای بود، دوان بپای پنجره منزل آرلووها میرفت، بشکم روی زمین میخوابید، سرژولیده بدریختاش را که صورت لاغر پرشوری داشت و کاملاً آلوده به گل اخرا و مومیایی بود آویزان میکرد، و با چشمان حریص به پای در سوراخ سیاه نمناک که از آن جا بوی ترشیدگی و چرم کهنه میآمد نگاه میکرد. آنجا، در آن عقب، دوهیکل با خشم دست و پا میزدند، فریادهای بلند میکشیدند، ناله میکردند و بهم ناسزا میگفتند.