- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 78136
- وزن: 3.60kg
فرهنگ واژه های اوستا
نویسنده: فریدون جنیدی , احسان بهرامی
ناشر: بلخ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1960
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
در « دینکرت » یکی از نامه ها که به دبیره پهلوی برجای مانده است و گزیده ای از اوستای باستان است .پرسش های فراوان است که پرسنده از دانا می پرسد و یکی از آن نوشته ها چنین است که :
چرا دین ( اوستا ، نمازهای دینی ) را به آوازی ناآشنا و نهفته اوستا نام گوئیم ! و این سخن نشان می دهد که در همان هنگام نیز زبان اوستائی برای گویندگان پهلوی ، زبانی نهفته و دور بوده است ، چنانکه ایرانیان آن را به درستی در نمی یافته اند ، و انبوه نامه ها که به زبان پهلوی بر اوستا نگاشته می شد.
همه از برای گزارش واژه های دور از زبان و سخنان دور از اندیشه مردمان بود ...
فرهنگ ما به پایان رسید ، اما بی این فهرست بهره روی از آن تنها برای اوستادانان بود ونگارنده همواره با خویش می اندیشید که اگر روزی فرهنگی از واژه های اوستایی پدید آید می باید که نوآموزان اوستا را نیز به اندازه خودشان بهره رساند و کارآموزش اوستا را نیز برآید .
پس برای رسیدن به چنین آرزو می باید که فهرستی نیز برای فرهنگ پدیدار آید که هر ایرانی که بخواهد بداند ، در برابر فلان واژه فارسی دری ، در اوستا چه واژه ای داریم ، بی درنگ بتواند بدان دست پیدا کند....
هيچ كار بزرگ از نادرستي و لغزش بركنار نيست و من خود به خوبي ميدانم كه اگر يكبار ديگر اين فرهنگ را بازنگرم، دهها لغزش چاپي و ويرايشي و شايد لغزش در گفتار يا هر لغزش ديگر در آن بيابم.بنابراين از استادان خردمند و خوانندگان فرزانه كه به چنين لغزشها برميخورند، خواهش دارم كه آن نادرستي را از فرهنگ بپيرايند و بر من نيز ببخشايند كه كاري را كه انجام آن در خور چند گروه دانشي و فني بوده است و تاكنون در ايران مانند نداشته است، به تنهايي انجام دادهام و ياور من يكي دو دوست وفادار بودهاند كه هركدام گاهگاه دست مرا گرفتهاند.
پس اين فرهنگ با نگرش ايرانيان ميبايد كه پيراستهتر و آراستهتر گردد و در آينده به گونهاي بهتر از اين به دست ايرانيان رسد.چراغ راه من در اين كار بزرگ اين انديشه بوده است كه ما ايرانيان را نميشايد كه پشت سر اروپاييان گام برداريم و بهتر همان است كه گام نخست را بر پايهاي گذاريم كه بر دست يك ايراني ديگر بنياد شده، دستوري از خانواده دستوران كه اوستا را از پدران و نياكان خويش آموخته و چشم بر دست ديگران ندوخته است،… و اين كار به ياوري خداوند پيروزگر به انجام رسيد… و آينده هنوز از آن ما است و رهروان اين راه درازآهنگ خود دانند كه گامها را يكايك چگونه بردارند و كميها و كاستيها را چگونه بپيرايند و اين اندازه گفتار را براي آگاهي دوستان از يورشها و نقدهاي پيروان اروپاييان به اين فرهنگ بسنده ميدانم!
ما تا نود و پنج درسد كار را به انجام رسانيديم، ياران پنج درسد ديگر را به فرجام رسانند!به ياري يزدان كار را آغاز كرديم، اما يك چنين فرهنگ با چنين ويژگيهاي فني در هنگامي كه بهاي كاغذ يكباره به بالا رفت، بي پشتيباني سرمايه بي دريغ به چاپ نميرسيد.
به خواست خداوند در آن هنگام هرمزد سروشيان فرزانه آزادهاي را كه ميخواست به نامگانه مادر خويش دست به كارهاي فرهنگي زند و بنيادي براي چاپ نوشتههايي پيرامون فرهنگ ايران فراهم آورد، با بنياد نيشابور آشنا ساخت و نمونه كارهاي فرهنگي را كه در اين بنياد به چاپ ميرسيد، در راستاي انديشه خويش يافت. اما دريغا كه در همان روزگار فرزند جوان فرهيخته انديشمندش كه نشانههاي يك نبوغ بزرگ را با استواري زير گام مينهاد و ميرفت كه يكي از بزرگترين چهرههاي دانش جهاني شود، در دياري ديگر از جهان برفت و سايهاي از اندوه بر چهره پدر و مادر و آشنايان خويش افكند….
هرمزد سروشيان بسيار زود به خود آمد و آن بنياد را كه ميخواست به نام مادر بنيان نهد، به نام فرزند بنا نهاد و با بزرگواري همه هزينههاي چاپ اين فرهنگ را پذيرا گشت، اما كارهاي ايشان چنان بود كه بيشتر زمانها در كشوري ديگر به سر ميبرد و نگرشي ويژه و فرهنگي و سرمايهاي بي دريغ را بايسته ميكرد كه هر دم به ياري ما بشتابد.
پس از چند سال دوست فرزانه دانشمند علي آيتاللهي موسوي كه از خاندان دانش و فرهنگ كرماناند، به نمايندگي ايشان به ياري ما شتافتند و چنان با آغوش باز همه كارها را پذيرا گشتند و هر زمان كه بايسته بود، بي درنگ دست ما را گرفتند، كه كار چاپ و فرهنگ از ليتوگرافي تا پايان صحافي در زماني كمتر از چهار ماه به انجام رسيد و آنان كه به كار چاپ، با دستگاههاي موجود در ايران آشنايي دارند، خود دانند كه اين نيز يكي از شگفتيهاي كار ما است.
آفرين ياد
اينك كه كار چاپ به پايان ميرسد، با دلي سرشار از مهر و زبان پر از آفرين به همه ياران كه به گونهاي در كار اين دفتر يار ما بودهاند، ستايش و آفرين درود ميفرستيم، به:
شادروان دستور كانگاي بزرگ نويسنده فرهنگ كانگا كه با دريافت يك فرمان تاريخي بزرگ از روان نياكان، دست به كار فرهنگ اوستاي خويش زد.
استاد پورداود كه نويسنده اين دفتر را در خانه خويش پذيرا شد و اوستا را به او آموخت.
احسان بهرامي گزارنده فرهنگ كه با شور و التهاب كار فرهنگ را بيست و چهار سال دنبال كرد.
دكتر بهرامشاه غريب شاهي كه در ويرايش كار انگليسي اين فرهنگ ما را راهنمايي كرد.
ا. گرمانيك پژوهشگر تيزنگر ارمن كه از ياوريش ياد كردم.
همه حروفچينان اين فرهنگ كه در درازناي چند سال هر يك به گونهاي ياور ما بودهاند. خسرو هاديان و منيژه فرهنگي براي شكيبايي فراوان در كار صفحهآرايي فرهنگ مسلم حدادي مدير و كاركنان ليتوگرافي فيلم گرافيك براي سرپرستي كار ليتوگرافي و دل دادن و به سامان رساندن آن، به گونهاي كه از كار ايشان به نام همكاري فرهنگي ميتوان ياد كرد. عباس موقتيان مدير و كاركنان چاپ 2000 كه انبوه فرمهاي فرهنگ را به سامان رساندند.
اصغر آزادي نجيب براي فراهم آوردن كاغذ ضرب و گالينگور جلد، چنانكه گويي همه اين كارها را براي خود انجام ميدهد.
اصغر عبداللهي مدير و كاركنان صحافي آذين كه بهره كوشش هفت ساله ما را در جامهاي زيبا آراستند.
دوست گرامي علي اكبر خرمشاهي كه بخشي بزرگ از كار اين فرهنگ، زير چراغي فراهم آمد كه ايشان روشن كرده بودند و سرانجام دوست فرزانه محسن رئوفي كه در همه كارها از ليتوگرافي تا صحافي با نگرش و دلبندي ويژه يار و ياور بنياده بودهاند.
دوست فرزانه ارجمند علي آيتاللهي موسوي كه بي ياري ايشان بدين زوديها كار فرهنگ به پايان نميرسيد.
فرزانگان هرمزد سروشيان و مريخ مزدايي پدر و مادر داغديده آن جوان ناكام كه به جاي اشك و آه فرهنگ و دانش پيشكش ايرانيان كردهاند.
خدايشان يار باد و بهره كار نيكشان به جهانيان رساد.با درود و آفرين ويژه به روان و فروهر آن جوان ناكام سرن سروشيان كه رفتنش نيز براي بازماندگان نشانههاي نيك برجاي ميگذارد.
فريدون جنيدي