- موجودی: موجود
- مدل: 196729 - 63/1
- وزن: 0.70kg
فرشته های تاریکی
نویسنده: مهناز صیدی
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 652
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
قصهاى كه قهرمانش از آن دست كسانى است كه باید مورد توجه قرار گیرد: ایجاد فرصت در محیطى دشوار و تنشآلود، براى رسیدن به موفقیت ــ آن هم نه موفقیت مالى، بلكه یك تعالى و رشد انسانى و قابل تمجید و ستایش. در شرایطى كه امكانِ رشد وجود ندارد و هركس از راه نرسیده با رفتار و قضاوتهاى نادرست، مانعِ بارورى افراد كوچكتر مىگردد، گذر كردن و رشد بالنده بسیار سخت است و تا حدودى ناممكن... و آن كه به سلامت گذر كرده را باید تشویق و تمجید كرد. نویسنده نیز در ترسیم موقعیتها موفق عمل كرده و توانسته مخاطبِ حساس را راضى نگه دارد. مخاطبى كه اكنون آثار او را با پشتوانه كارهاى قبلىاش قضاوت مىكند...
تارا دختری است که برای فرار از شرایط نابسامانی که پدر معتاد خود در تهران برای وی به وجود آورده، ناگزیر دست به فرار زده و به خانواده مادری در شهر زادگاهش پناه میبرد. فراری که با خود بار سنگین مالی داشته و او را در حد یک مجرم خطرناک جلوه میدهد. تارا در شرایطی تن به این گریز میدهد که هیچ از آینده پیشروی خود نمیداند و برای فرو نرفتن در لجنی که پدرش برای او ترتیب داده، قدم گذاشتن در آیندهای تاریک و غیرقابل پیشبینی را به جان میخرد. مادربزرگ تارا هیچ دل خوشی از تارا و پدرش نداشته و ترجیح میدهد کوچکترین خللی در زندگی دخترش ایجاد نکند، اما بهناچار تارا را پناه داده و همین مسئله سرآغاز اتفاقات تازهای در زندگی تارا میشود....
ایستادن زیر باران برای تمامی آدمها یکسان نیست همه خیس میشوند، اما برخی آن را میفهمند! سیاهی را همه میبینند اما نمیدانند که این ندیدن است! هیچ کس نپرسید که چرا و به کدامین گناه ناکرده اینجا هستم! هیچ کس نپرسید که چگونه زندگی کردهای همه زیر باران اشکهایم ایستادند ولی هیچ کس آن را احساس نکرد... همه فقط خیس شدند! همه کس به تاریکی زندگی نگاه کردند اما هیچ کس دلیل آن را نپرسید و من یاد گرفتم برای رهایی از این تاریکی نباید به انتظاری بیهوده نشست باید خودت از دل سیاهی و تاریکی یک ناجی، یک فرشته یک همراه پیدا کنی! هنوز هم در دل تاریکی فرشتهای هست!