- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 159992 - 120/4
- وزن: 0.20kg
فرزند خصال خویشتن
نویسنده : اصغر پارسا
ناشر : نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 208
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
خاطراتی از نهضت ملی
اصغر پارسا (1294 - 1358 خورشیدی) یکی از اعضای فعال و سخنگوی سابق جبهة ملی ایران بود که زندگی سیاسی پرفراز و نشیبی را طی کرد. در کتاب حاضر خاطرات وی از دوران کودکی، تا فعالیتهای سیاسی وی، دوران زندگی و زندگی مخفی او بیان شده است.
از دیدار با چیانکای چک و چوئنلای و کار دیپلماتیک زیر بمباران ژاپنیها تا همکاری با دکتر مصدق و شرکت در نهضت ملیشدن نفت، از گفتوگو با شاه در سر میز ناهار و نمایندگی دولت در آذربایجان تا کودتا و زندانیشدن در پادگان عشرتآباد، از فعالیت در جبههٔ ملی دوم تا زندانیشدن در قزلقلعه، از کار در کارگاه بندرعباس تا ملاقات با هویدا نخستوزیر، از روزهای انقلاب تا باز هم گرفتاری در زندان، اصغر پارسا سخنگوی سابق جبههٔ ملی ایران زندگی پرفراز و نشیب خود را روایت میکند.
قرار شد که ما بیانیهای در مورد رفراندومی که شاه میخواست بکند بنویسیم. سه، چهار نفری که مرحوم دکتر خنجی هم بود، با هم نشستیم و نوشتیم. بعد از آن چون در آخر من باید تصویب میکردم و ارائه میدادم، متن را دوباره در منزل به من دادند، وقتی در بعضی از جاها حک و اصلاحی کردم، دیدم دیگر شعارهای همیشگی حزب ایرانیها در جبهه ملی مثل جاوید ایران یا پاینده ایران مناسب و کافی برای این اوضاع نیست و آخر این بیانیه ما باید شعاری را در جواب رفراندم داشته باشیم. این است که در بخش آخر آن اضافه کردم که «اصلاحات بله، خودکامگی نه». این را آن زیر نوشتم و بیانیه را برای انتشار فرستادم....
… گفتم: «آقا این مردم، این مرد و زن، مالیات نمیدهند که گلوله بخرند و با آن مردم را بکشند.» شاه باز تأکید کرد که: «من با نیروی ارتش با بینظمی مقابله خواهم کرد.» گفتم: «میل میل اعلیحضرت است ولی اگر اعلیحضرت به ارتش بگوید این کار را بکند من بهعنوان مبعوث مردم به آنها خواهم گفت از خودشان دفاع بکنند.» شاه گفت: «من دیگر با شما حرف نمیزنم…»