- موجودی: موجود
- مدل: 195883 - 1/5
- وزن: 0.30kg
فردریش ویلهم نیچه
نویسنده: منوچهر ترابی
ناشر: مجید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 288
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
زندگی ، آثار ، اندیشه ها
یعنی رسیدن به حقیقت موضوع ، اینجا فاعل شناسایی ، فعل شناسایی ، موضوع شناسایی ، روش شناسایی و ابزار شناسایی ، اقل الزامات شناسایی است. دشواری وقتی است که سوژه ابژه است ؛ انسان می خواهد به حقیقت انسان در عام و خاص برسد. دشوارتر هنگامی است که انسانی موضوع می شود که قد شناسایی عام ، به گفته خودش ، به او خیلی بعدها شاید برسد!...
فردریش ویلهلم نیچه او در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. این روز مقارن بود با روز تولد فردریش ویلهلم چهارم که پادشاه وقت پروس بود. به یمن این مقارنت، پدر این کودک، که سالها معلم اعضای خاندان سلطنت بود، نام فرزند خود را فردریش ویلهلم گذاشت. نام خانوادگی او نیچه بود. خود او بعدها که بزرگ شد در یکی از کتابهایش گفته:
این مقارنت به هر حال به نفع من بود؛ زیرا در سراسر ایام کودکی روز تولد من با جشنی عمومی همراه بود.
پدر فردریش از کشیشان لوتری بود و اجداد مادری او نیز همگی کشیش بودند. فریدریش نیچه اولین ثمره ازدواج آنها بود. آنها دو فرزند دیگر نیز به دنیا میآورند: الیزابت و ژوزف. وقتی نیچه پنج سال داشت، پدرش بر اثر شکستگی جمجمه درگذشت و او به همراه مادر، خواهر، مادربزرگ و دو عمه اش زندگی کرد. این محیط زنانه و دیندارانه بعدها تأثیر عمیقی بر نیچه گذاشت. وی از چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن و در ۱۲ سالگی شروع به سرودن شعر کرد. نیچه در همان محل تولد به تحصیل پرداخت.
او پس از پایان تحصیلاتش در مدرسهٔ پفورتا در دانشگاه بُن به تحصیل در رشته الهیات پرداخت. در عید پاک ۱۸۶۵تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت) رها میکند. نیچه در یکی از آثارش با عنوان «آنارشیست» مینویسد: «در حقیقت تنها یک مسیحی واقعی وجود داشتهاست که او نیز بر بالای صلیب کشته شد.». در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیگ میشود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه واژه شناسی بپردازد.او در دانشگاه لایپزیک به فلسفهٔ یونانی آشنا گردید. در پایان اکتبر یا شروع نوامبر یک نسخه از اثر آرتور شوپنهاور با عنوان جهان به مثابه اراده و پنداره و تصور را از یک کتاب فروشی کتابهای دست دوم، بدون نیت قبلی خریداری میکند؛ او که تا آن زمان از وجود این کتاب بی خبر بود، به زودی به دوستانش اعلام میکند که او یک شوپنهاوری شدهاست
● اندیشه ها و نظریات نیچه
آثار نیچه در زمان حیاتش و پس از آن تأثیرات بسیار جدی بر جنبشهای فلسفی، ادبی، فرهنگی و سیاسی قرن بیستم گذاشت. آثار مکتوب و منتشر شده نیچه نشان میدهد که حیات خلاق او بین سالهای ۱۸۷۲ تا ۱۸۸۸ بودهاست. نیچه، شوریده سری است که در شوریدگی و آفرینشگری اش بی مانند است. خطا نیست، اگر گفته شود نیچه چونان سقراط به زایش و زایندگی اشتیاق وافر داشت، چون نیچه بیش از آن که به تولید اندیشه یا ایده پردازی دست یازد، در پی آن بود که اندیشیدن را مورد توجه قرار دهد. از این روست که اگر فلسفه از نگاه نیچه تعریف شود چیزی نخواهد بود مگر این که «فلسفه عبارت است از آفریدن ارزشهای نو». نگاه نیچه به هرچه هست، تازهاست. قضاوتی که او درباره جهان میکند و آن را به پرسش میگیرد، داوری متفاوتی است وی میگوید: «جهان چیزی جز آنچه هست نیست، و دنیای حقیقی، دروغی بیش نیست»؛ به دیگر سخن، جهانی در پساپشت این جهان وجود ندارد.
نیچه در کتابش فراسوی نیک و بد مطرح می کند که باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد. او حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سئوال می برد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل می داند. وی می گوید که برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند. نیچه می گوید که باید در تضادهای دوگانه شک کرد. نیز می گوید از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است. اگر چه نیچه مطرح می کند که چه بسا این ارزش گذاری ها اشتباه و ظاهربینانه است. از نظر وی نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم. او احکام نادرست را برای زندگی بشری ضروری می انگارد و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی می داند. از نظر او فلسفه فراسوی نیک و بد ضروری ست.
نیچه می گوید که بشر برای فرار از خدا طبیعت را عامل همه چیز می داند و قانونی در طبیعت در کار نیست بلکه پدیده های طبیعی به دلیل قدرت به وجود می آیند. نیچه بشر را مشتاق زندگی ساده و همراه با ریاکاری اخلاق گرایانه می بیند. او از فلاسفه می خواهد که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. نیچه ما را به کنار نهادن این پیشداوری دعوت می کند و برگذشتن از اخلاق را توصیه می کند زیرا از نظر او ارزش یک عمل ربطی به نیت آن ندارد. زیرا نیت به خودی خود معنایی ندارد و ارزش دادن به آن یک پیش داوری ست. او همچنین احساسی را که به لذت بینجامد نکوهش می کند و می گوید که باور داشتن به یک عقیده یا واقعیت به دلیل لذت داشتن آن است نه حقیقت داشتن آن. نیچه ذهن و ادنیشه را مسئول به خطا افتادن بشر می داند و این جهان را اشتباه می داند. او ما را به گذشتن از ارزش گذاری های اخلاقی دعوت می کند زیرا معتقد است که باید ورای این ارزش گذاری ها زندگی کرد. او می گوید که باید اخلاق را بدون این ارزش گذاری ها یعنی بدون پیش داوری بررسی کرد. همچنین می گوید که فیلسوف باید از ایمان به زبان فراتر رود زیرا مفاهیم در چارچوب زبان اسیر می شوند و نمی توان آنها را کاملا با زبان توضیح داد....
● آثار نیچه
▪ زایش تراژدی : این کتاب را نیچه در ۱۸۷۱ نگاشت . موضوع آن سیر تحول تراژدی یونان و سرچشمه گرفتن آن ، از آیین رقص هم سرایان مذهب دیونوسوس بود و اثبات این نظر که تراژدی دو شیوه متفاوت زندگی را در هم میآمیزد. در واقع در زایش تراژدی نیچه داستان رویارویی خویشتنداری آپولون (ربالنوع فرهنگ و تمدن) با نیروهای تاریک و غریزی دیونوسوسی (خدای نباتات) را با توجه به فرهنگ یونانی بیان نموده و فرهنگ دنیای یونان باستان را به چالش کشید.
▪ تاملات نابهنگام: سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۷۶ را نیچه به نوشتن این کتاب اختصاص داد که میتوان آن را تلاشی جهت اصلاح و توجیه زایش تراژدی دانست. تاملات نابهنگام به نوعی الگوی بازسازی فرهنگ آلمان براساس تصویری از خود نیچه بود که با سرمشق قرار دادن او این فرهنگ را احیا میکرد. انسانی ، تماما انسانی : نگارش این کتاب بین سالهای ۱۸۷۸ تا ۱۸۸۰ صورت گرفت. نیچه در انسانی ، تماما انسانی فهم حقایق اصیل را نشانه فرهنگ والا میداند. در این کتاب امیدوار است، دانش انگیزههای خشونتآمیز دیرین خود را رها نموده بدون ارزشگذاری به یاری آدمی بشتابد.
▪ دانش طوبناک : در ۱۸۸۱ نیچه دانش طربناک را تالیف کرد. شخصیت اصلی این اثر دیوانهای است که با چراغی در دست و در روز روشن به دنبال خدا میگردد و مدام فریاد میزند «خدا را میجویم. » «خدا مرده است» و «آیا کلیسا چیزی جز مقبره و آرامگاه خدایان است.» نیچه معتقد است خدانشناسی در غرب که سرچشمه آن را باید در اخلاق مسیحی و اراده معطوف به حقیقت ناشی از آن جستجو کرد یکی از نیروهایی است که مرگ ارزش ها را سبب شد.
▪ چنین گفت زرتشت : (۱۸۸۳ تا ۱۸۸۴) نیچه در این اثر، صریحا اعلام میکند که این تصادف نیست که باز میگردد بلکه لحظههاست . ماهیت بازگشت در چنین گفت زرتشت، متضمن تکرار چیزی است که قبلا وجود داشته است. در این کتاب نیچه از شیوه دیالوگ افلاطونی بهره گرفته و تمثیل غار افلاطون هم به نوعی در آغاز کتاب زرتشت تصویر شده است.
دلیل انتخاب نیچه که زرتشت را به عنوان شخصیت اصلی یکی از معروفترین آثارش برگزید این است که زرتشت بنیانگذار کهنترین آیین ثنوی آریایی است و به جدال همیشگی خیر و شر و پیروزی نهایی خیر اعتقاد دارد.
▪ فراسوی نیک و بد (۱۸۸۴ تا ۱۸۸۵: ) نیچه در این کتاب اذعان دارد حقایق دروغهایی بیش نیستند که ما به خود میگوییم تا ما را قادر سازند با گفتنشان زندگی کنیم. ما انسانها محصول همان دروغهاییم، دروغهایی فراسوی حقیقت و کذب . این گرایش به دروغ زندگی را ممکن میسازد و هویت ماست. مسئله اساسی این است که دریابیم برای زندگی به چه دروغهایی نیاز داریم و بفهمیم که به آنها نیازمندیم.
▪ تبار شناسی اخلاق (۱۸۸۷: ) در تبار شناسی اخلاق ، نیچه به بررسی دودمان اخلاق پرداخته، تفاسیر چندگانه از آن ارائه میدهد. این کتاب در سه جستار خلاصه میشود جستار اول «نیکی به معنای فضیلت» نام دارد. در جستار دوم حق به معنای وظیفه نیچه، سرچشمه گناه را در قلمرو معاملات تجاری میداند. به نظر وی گناه وقتی احساس میشود که انسان بدهکاری و دین خود را به حوزه وجدان بیمار تسری دهد که نتیجه آن پیدایش احساس گناه است. عنوان جستار سوم، فهم کلی ارزش است که در آن نیچه آرمانهای زاهدانه را مطرح میکند. زهد و پارسایی به نظر او روی برگرداندن از دنیا و مادیات است.
▪ شامگاه بتان : (۱۸۸۸) نیچه در این کتاب تراژدی را در مقابل نظر بدبینانه شوپنهاور مطرح نمود. تراژدی به این معنا نمودی است از تاثیر حیات در دشوارترین شرایط. در اینجا نیچه خود را آخرین فرزند فلسفه دیونوسوس و آموزگار بازگشت جاودانه معرفی کرده و میگوید: برای شناخت شادمانی جاودانه ناشی از دگرگونی باید زندگی را حتی در دشوارترین اوضاع مورد تائید قرار داد....