- موجودی: موجود
- مدل: 203957 - 99/2
- وزن: 0.30kg
فرخی یزدی شاعر لب دوخته
نویسنده: محمد هومن
ناشر: تایماز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 20
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1361 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
من 99 سال پیش در شهر یزد به دنیا آمدم. البته خیلی شانس آوردم که زنده ماندم. زیرا در آن زمان، بسیاری از بچه ها اصلا مرده به دنیا می آمدند و دنیا را نمی دیدند، اگر زنده هم به دنیا می آمدند، خیلی مشکل بود از گرسنگی و بیماری، جان سالم به در برند. وبا، طاعون، مشمشه و تیفوس، پشت سر هم می آمدند و کسان بسیاری را - از کوچک و بزرگ - با خود می بردند...
این کتاب نوشته ها و زندگی مبارزاتی شاعر لب دوخته مسیر آزادی و فرخی یزدی می باشد. او نخستین مبارزه خویش با ستم و استبداد را در سن پانزده سالگی داخل جشن نوروزی مدرسه مرسلین نشان داد و نقد کردن او از مدیر موجب اخراج او و پس از مدتها سرودن شعری بر ضد حاکم یزد همچنان دلیل زندانی گشتن و لب دوختگی او شد.
فرخی پس از آن به تهران رفته و از یکی مشروطه خواهان گشت. عاقبت روزنامه طوفان را واسه ی بیان انتقادات به سیاست دربار پایه گذاری کرد که نوشته های تند او در چشم بزرگان و نخست وزیران آن زمان تاثیرگذار بود. ولی دولت استبدادی پهلوی او را قبول نکرد و عاقبت داخل زندان با تزریق شدن آمپول هوا به قتل رسید . آوردن معانی و مفهوم ها و مبارزات سیاسی در قالب غزل از کارهای این شاعر آزادی خواه بوده که شعر او را در بین معاصرین و اشخاص و در غزل سیاسی معروف نمود .
اشعار روان و تاثیر گذار فرخی یزدی آنچنان قوی و حرفه ای سروده شده است که هر مخاطبی جذب آن می شود. شیوایی در سرودن و بازی با کلمات، استفاده از سوژه های ناب و زبان دوپهلوی اشعارش دلیلی بر ماندگاری او در تاریخ ادبیات ایران شده است. تصویر سازی، توجه به مشکلات اجتماعی و سیاسی در دوران اواخر حکومت قاجار و بی ثباتی اوایل پهلوی اول از مولفه های مهم سروده های فرخی یزدی است.
شب چو در بستم و مست از مینابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
کلماتش گویی تیری رها شده از کمان است. اشعارش همانند باروت جهانی را به آتش می کشد و شخصیت مستقل و مبارزش یاد آور مشروطه خواهان تاریخ ایران است. لبانش را دوختند تا شعر نخواند اما مگر می شود با شکنجه و تهدید شاعری را متوقف ساخت! او که حکم به زندانی و دوختن لب هایش صادر کرد قطعا از قدرت کلمات و قلب یک شاعر اطلاع نداشت. شاید هیج گاه شعری نخوانده بود و یا شاید اصلا با کتاب و فرهنگ و هنر غریبه بود.
محمد فرخی یزدی از شعرای مشروطه است که زندگی پرماجرا و در عین حال غمانگیزی را پشت سر گذاشته است. او از دوران نوجوانی استعداد زیادی در سرودن شعر داشت و شعرهای آن دورهی او را میتوان تمرینی بر پایهگذاری غزل سیاسی و عاشقانه دانست. محمد فرخی یزدی در شهر یزد زندگی میکرد. در آن روزگار بنیاد استبداد بسیار قویتر از آن بود که قوانین مشروطیت در آن تاثیری داشته باشد. به همین علت او در اشعار خود حکام را اندرز میداد و آنها را به رعایت قانون و حقوق مردم تشویق میکرد.
به دنبال سرودهها و اشعار مبارزه طلبانهی فرخی، او به زندان افتاد و به دستور حاکم یزد دهان فرخی را با نخ و سوزن دوختند، دستوری که آوازهی آن تا دولت مشروطیت رفت و نام او مورد توجه افراد بسیاری قرار گرفت. او در نهایت از زندان آزاد شد اما به فعالیتهای آزادیخواهانه و ملیگرایانهی خود ادامه داد. محمد فرخی یزدی فعالیتهای سیاسی خود در تهران را با نگارش مقالات تاثیر گذار دربارهی آزادی آغاز نمود . او همچنین به عنوان نمایندهی مجلس شورای ملی در هفتمین دوره قانونگذاری از جانب مردم یزد انتخاب گردید. فرخی یزدی سرانجام در زندان جان خود را از دست داد اما صدای اعتراضات او پس از گذشت سالها همچنان باقی مانده است.
چون شرط وفا هیچ به جز ترک جفا نیست گرترک جفا را نکنی شرط وفا نیست
کس بار نبست از سر کویت که دو صدبار درهر قدم او را نظری سوی قفا نیست
برخواهش غیر از چه تو را هست سرجنگ با آن که مرا غیر سر صلح و صفا نیست؟
از وسوسه زاهد سالوس به پرهیز کآن سان که کند جلوه به ظاهر, به جفا نیست
بیمارغم عشق تو را تا به قیامت گر چاره مسیحا کند امید شفا نیست