- موجودی: موجود
- مدل: 195249 - 37/3
- وزن: 0.30kg
فرانکشتاین یا پرومته ی نوین
نویسنده: مری شلی
مترجم: کاظم فیروزمند
ناشر: نشر مرکز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 262
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
حادثه ای که مبنای این داستان است غیر از قصه ی صرف اشباح و افسون و جادوست. بداعت و تازگی موقعیت هایی که در داستان وصف می شود دلیل و عذر آن است و با آن که خود حادثه به صورت واقعه ای طبیعی نامتحمل است، دیدگاهی تخیلی عرضه می کند که دریچه ای برای نمیاش امیال و آرزوهای بشری است در سطحی جامع تر و کوبنده تر از آن چه مناسبات عادی رویدادهای موجود بتواند القا کند.
فرانکشتاین دانشمند جوانی است جاهطلب و جویای نام که جانوری زنده به شکل انسان و با ابعاد کمی بزرگتر از یک آدم معمولی و با ریخت و قیافهای زشت و مخوف میسازد که همه، از جمله سازندهاش، از دست او و شرارتهایش میگریزند. اما در کاربرد عام به تدریج خود آن هیولا به فرانکشتاین معروف شده و این نام اسم عامی شده برای مخلوق ویرانگری که از اختیار آفرینندهی خویش نیز خارج شود و حتا خالقش قادر به مهار نیروی مخرب او نباشد. مری شلی، نویسندهی این اثر، همسر شلی، شاعر بزرگ رمانتیک انگلیسی بود و رمانهای دیگری نیز نوشت، اما فقط همین اثر او بود که شهرت ماندگار و عالمگیر یافت.
تأثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمدهاست. در داستان، فرانکنشتاین سازندهٔ موجود است و مخلوق یک هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شدهاست. شکل صحیحتر دیگری که رواج یافتهاست «هیولای فرانکنشتاین» است. اما تأثیر هیولای فرانکنشتاین در سراسر دنیا بقدری زیاد بوده که اشخاص مختلف و نویسندگان گوناگونی از آن به عنوان شخصیت کتب خود استفاده میکنند.
ایده اولیه نوشتن این کتاب را لرد بایرون (۱۸۲۴-۱۷۸۸) شاعر رمانتیک انگلیسی و از دوستان خانواده شریها پیشنهاد کرد. فرانکشتاین اولین بار در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. فرانکشتاین دانشمند جوان و جاه طلبی است که با استفاده از کنار هم قرار دادن تکههای بدن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی جانوری زنده به شکل یک انسان و با ابعادی اندکی بزرگتر از یک انسان معمولی میسازد. موجودی با صورتی مخوف و ترسناک که بر همه جای بدنش رد بخیههای ناشی از دوختن به چشم میخورد. این موجود تا بدان حد وحشتناک است که همگان، حتی خالقش از دست شرارتهای او فرار میکنند. هیولایی که که خالقش نیز نمیتواند آن را کنترل کند و خود مقهور آن میشود.