- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183094 - 24/3
- وزن: 0.20kg
فرار بزرگ
نویسنده: حمیدرضا صادقی
ناشر: امید مجد
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 77
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1378 - دوره چاپ: 1
کیفیت : نو ؛ مزین به نوشته و امضای نویسنده
مروری بر کتاب
عقربه های ساعت راهرو از جایشان تکان نمی خوردند. اصلا انگار زمان متوقف شده بود. از حدود یک ساعت پیش که یوسف آقا از تختش بلند شده و از اتاق بیرون آمده و به ساعت نگاه کرده بود ، تا آن لحظه که دوباره همین کار را بیش از چند بار تکرار کرده بود ، عقربه کوچک عدد یک و عقربه بزرگ عقربه دوازده را محکم چسبیده بودند و ول نمی کردند. یوسف آقا هیجان و اضطراب عجیبی داشت ، آخر در تمام عمرش از این جور کارها نکرده بود. از صبح نه توانسته بود چرت نسیه ای بزند و نه ظهر توانسته بود ناهار بخورد ؛ بگذریم که پس از سه ماه و اندی اقامت در بیمارستان ، همین که مامور غذا وارد اتاق می شود و سینی غذای یوسف آقا را روی میز تختش می گذاشت و بوی غذا به دماغش می خورد ، هرچه اشتها به غذا بود از او رخت بر می بست!
اما از آنجا که "گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد ناپدید ، هیچ راهی نیست کو را نیست پایان ، غم مخور"!
رادیوی بیسیم شکل هم اتاقیش زنگ اخبار ساعت دو را نواخت و یوسف آقا از شلوغ و پلوغ شدن راهرو فهمید که ساعت ملاقات شروع شده است و چن دقیقه بعد بود که قامت رعنای کوکب خانم همسرش ، در آستانه در اتاق نقش بست و خیال یوسف آقا کمی راحت شد. کوکب خانم ابتدا با دو نفر هم اتاقی یوسف آقا سلام و احوالپرسی کرد و بعد جعبه شیرینی و پاکت میوه ای را که برای او خریده بود بالای تختش گذاشت و در پاسخ به پرسش های چشمی پشت سر هم یوسف آقا سر تکان داد که یعنی : همه چیز مرتب است!