- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 184291 - 108/2
- وزن: 0.50kg
فارسنامه
نویسنده: ابن بلخی
تصحیح: گای لیسترانج , رینولد آلن نیکلسون
ناشر: اساطیر
زبان کتاب: فارسی - انگلیسی
تعداد صفحه: 228
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
ابن بلخی، در فارسنامه، دقیقاً نشان میدهد که سلطان سلجوقی که به اهمیت جغرافیایی و تاریخی فارس و نژادگی مردم آن آگاه بود، از وی درخواست تألیف کتابی را کرد که آیینه تمام نمای فارس باشد و مؤلف نیز، «همچنان کی در نظم، طبع شاعر از معانی ممدوح گشاید، طبع کاتب نیز از املاء و درخواست مخدوم گشاید،»، به تألیف فارسنامه پرداخت که نخستین کتاب مستقل و جامعی است که درباره فارس، جغرافیا و سوابق و روحیات مردم آن به رشته تحریر کشیده شده است و به قول خود وی:
.... این مجموعه را بر حسب حال تألیف کرد، بر طریق اختصار و ایجاز و با آنک بنده، آن احوال شناخته است و نیز انساب و تواریخ ملکو و پادشاهان از عهد گیومرث تا آخر وقت به تحقیق دانسته و اخبار ایشان چنانک بر آن اعتماد باشد، خوانده، در این مجموعه، فصلی مختصر افزود ...».
او در تألیف خود با دقت و وسواسی شگفت انگیز، از مؤثقترین اطلاعات مندرج در کتاب مختلف سود برد تا کاری تحقیقی و قابل اعتماد را عرضه بدارد و به همین جهت مواد کتاب خود را از یک اثر واحد برنگرفت و تنها به گفته گذشتگان اکتفا نکرد و کوشید تا خود نیز، دیدهها و شنیدهها و دریافتهای خویش را بر کتاب بیفزاید و نتیجه، آن شده است که پارهای از اطلاعات و مطالب موجود در فارسنامه ابنبلخی، کاملاً دست اول و خاص و منحصر به این کتاب باشد و در هیچ اثر دیگری مشاهده نشود، همانند آنچه درباره مالیات فارس و قبایل کرد و شبانکاره یا خلق و خوی مردم این دیار، آورده است....
اگرچه ادوارد بروان، احتمال می دهد که این «فارسنامه» را ابوزید احمد بن سهل بلخی، مؤلف صورالاقالیم تألیف کرده باشداما در هیچ یک از منابع معتبر، نامی از مؤلف فارسنامه به میان نیامده است و تنها حاجی خلیفه، در کشفالظنون او را «بلخی» خوانده و نوشته است: «فارسنامه، لابنالبلخی، کان مستوفیاً بها فی زمن السلطان محمد السلجوقی.» که این سخن به قول استاد صفا، با گفتار صاحب فارسنامه وفق میدهد آن جا که می گوید: «بنده را تربیت پارس بوده است اگر چه بلخینژاد است و تقدیر معاملات فارس و قانون آن، به ابتدا این دولت قاهره (سلجوقی) ... جد بنده بسته است و ... استیفاء آن ولایت و سپاهی و رعیت، بر بنده مخفی نمانده است...».
بنابراین، «ابنبلخی» نامی است که حاجی خلیفه به استناد مطالب فارسنامه، بر مؤلف این اثر نهاده است. (اگر چه نیکسن معتقد است که این نام را حمدالله مستوفی بر مؤلف کتاب گذاشته است.) و پس از وی دیگران نیز آن را به کار بردهاند.
خاندان «فارسنامه» هم چنان که خود او نوشته است، در اوایل دولت سلجوقی به پارس آمدند و سلطان ابوشجاع محمدبن ملکشاه سلجوقی (474 تا 511 هـ.ق.) در نامهیی که به خط خود به ابنبلخی نگاشت و مؤلف کتاب آن را «درخواستی لطیف و املایی شافی» میخواند، از او خواست که اوضاع و احوال پارس را که ... «طرفی بزرگ است از ممالک محروسه و همواره دارالملک و سریرگاه ملوک فرس بوده است، روشن گردانیدهاید و نهاد و شکل آن و سیر ملوک پیشینگان و عادات حشم و رعیت و چگونگی آب و هوا و ثمار هر بقعتی از آن معلوم کند و عبرت معاملات آن بر قانون قدیم و قانون کی اکنون معتبر است معین شود تا علم سلطان بدان احاطت یابد ....
با توجه به این که سلطان محمد بن ملکشاه در سال 511 در گذشته است و مؤلف به همزمانی خود با اتابک چاولی متوفی به سال 510 هـ.ق. اشاره دارد می توان حدس زد که سال تألیف فارسنامه باید قبل از 510 هجری باشد.
از محتوای فارسنامه برمی آید که سلطان سلجوقی در آن نامه، سوالاتی را درباره فارس و مردم آن مطرح کرده است زیرا مؤلف در جایی می نویسد:« .... چه صورت نبندد کی هیچ حکیمی چندان نکت پرمعنی در پرسیدن حال ولایتی، ایراد تواند کردن» و در جایی دیگر میآورد: «... غرض ان است تا طریقت و اعتقاد مردم آن ولایت (فارس) معلوم شود، چنانک استعلام فرموده بودند ...» و باز میگوید: «.... اما آنچ استفهام فرموده بودند کی مردم پارس را [چه] خوار میسازد یا نیکو ... فرمان – اعلاهالله – ممتثل گشت ... قاعده پادشاهی در جهان بر عدل و سیاست و نیکویی نهاده است ...
ابنبلخی کتاب خود را به یک مقدمه و سه بخش تقسیم کرده است:
1. در مقدمه کتاب، پس از حمد خداوند و ستایش رسول او، به چگونگی تألیف کتاب میپردازد و شیفتگی خود را به پارس و مردم آن نشان میدهد و عزت و اهمیت معنوی و مذهبی و تاریخی فارس و مردم آن را به استناد روایات معتبری از قول حضرت پیامبر و خاندان گرامیش میستاید و پارسیان را از برگزیدگان خداوند میشناسد.
2. بخش تاریخی که بیان مختصر و دقیقی است از تاریخ سلاطین ایران از عهد باستان تا روزگار ساسانیان و کیفیت گشادن پارس به وسیله مسلمانان.
3. بخش جغرافیایی که به ذکر فارس و کورتهای پنجگانه آن و شهرهای هر کوره اختصاص دارد و شرح نهرها، دریاها، مرغزارها، قلاع و مسافات فارس را در برمیگیرد.
4. بخش سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کتاب که در حقیقت موخره فارسنامه به شمار میآید و مشتمل است بر احوال شبانکاره و کرد و اخلاق و روحیات مردم و قانون مال پارس که در عین اختصار، بسیار معتبر، خواندنی و ذیقمت است....