- موجودی: موجود
- مدل: 203804 - 94/7
- وزن: 0.60kg
غوغای همیشه
نویسنده: ساناز فرجی
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 551
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
از آژانس هواپیمایی که بیرون اومدم ساعت ده صبح بود،تقریبا چهار ساعت وقت آزاد داشتم. خودم رو به نوشیدن قهوه دعوت کردم. البته بعد از خرید. به پیچ خیابون که رسیدم نگاهم مثل همیشه،بلا فاصله به تابلوی فروشگاه ایرانی افتاد.
سوپر پارسیان، توی این خیابون شلوغ و پر رفت و آمد وسط شهر جلب توجهترین مغازه به نظر میرسید. با خودم گفتم: "اگه اکثر ایرانیها خصوصیات اخلاقیشون هم مثل مغز اقتصادیشون برجسته و چشمگیر بود چقدر عالی میشد!
یاد رویا افتادم، بعد یاد مامانی که میگفت: "آدم اگه بلیط مسابقهی کاراته بگیره بهتره تا دیسکوی ایرانی!" تصویر مامان رو با سماجت توی مغزم نگه داشتم تا نگاهم به پیرهنی که مدتها بود از پشت ویترین یک مغازه بهم چشمک میزد و هنوز نتونسته بودم خودم رو از بابت قیمت بالایی که داشت راضی کنم نیافته. در آخرین لحظه نگاهم بهش افتاد و برای هزارمین بار سعی کردم خودم رو قانع کنم: «کدوم آدم احمقی این همه پول پای یه همچین پیرهنی میده؟...
نویسنده، داستان را با عقبگردهای به موقع پیش می برد و کمکم خواننده را با سرگذشت های مختلف و سوابق ایشان آشنا می کند. او شخصیت های گوناگون را به پیش می آورد و در زمان مقرر بررسی شان می نماید. ضمن آنکه نکته قابل تأمل دیگر در داستان که بر اساس دیده ها و تجارب نویسنده صورت می پذیرد، بررسی شرایط زندگی دخترانی است که به هر دلیل برای آغاز یک تجربه تازه و حتی فراموشی گذشته از دیار خود رخت برمی بندند و راهی سرزمینی دیگر می شوند. او داستان خود را بر اساس ماجرایی واقعی نوشته و در تبدیل آن به کتاب به نحوی مطلوب عمل کرده است.
..."مایا" به همراه پدر و مادرش که افرادی تحصیلکردهاند و دایم با هم در ستیز و دعوا هستند زندگی میکند. پدر پس از ورشکستگی، خانواده را به منزلی محقر در جنوب شهر میبرد و سپس فرار میکند. مادر نیز تلاش میکند تا مایا را به خارج از کشور بفرستد. مایا در همین حین متوجه میشود که مادرش، مادر واقعی او نیست و او فرزند یک زن آلمانی است. در این اوضاع نابسامان، مایا مجبور میشود تا با پسر صاحبخانه که در کار مواد مخدر است ازدواج کند. او سرانجام پس از یک زندگی مشقتبار به آلمان رفته و مادر واقعی خود را مییابد...