- موجودی: موجود
- مدل: 201306 - 111/3
- وزن: 1.50kg
غزلیات سعدی
نویسنده: شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی
ترجمه: سیمین دخت سید فتاح
مقدمه:حسین الهی قمشه ای
خوشنویسی: امیر احمد فلسفی
نگارگر: علیرضا آقامیری
ناشر: میردشتی
زبان کتاب: فارسی - انگلیسی
تعداد صفحه: 256
اندازه کتاب: رحلی سلفون - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ : 5
مروری بر کتاب
گلاسه،باقاب - چاپ نفیس و رنگی
مجموعهی «غزلیات سعدی» از آثار مهم سعدی بهحساب میآید که تاثیر زیادی بر آثار بعدی ادبیات کلاسیک ایران گذاشته است. این کتاب با نگارگری «علیرضا آقامیری» و به خط «امیر فلسفی» در قالب کتابی نفیس به چاپ رسیده است. مقدمهی فارسی و انگلیسی کتاب را دکتر «حسین الهی قمشهای» نوشته و ترجمهی انگلیسی غزلیات را «سیمیندخت سیدفتاح» انجام داده است.
در مورد سعدی میتوان نوشت: «سعدی شیرازی (۶۰۶ - ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسندهی پارسیگوی نامدار ایرانی است. نام کامل او ابومحمد مشرفالدین مصلح بن عبدالله بن مشرف سعدی شیرازی است و آوازهی او بیشتر بهخاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. اهل ادب به او لقب استاد سخن، پادشاه سخن، شیخ اجل و حتی بهطور مطلق، استاد دادهاند.
آثار معروفش کتاب گلستان و بوستان و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به مجموع آثار او کلیات سعدی میگویند. "امیرخسرو دهلوی" و "امیرحسن دهلوی" دو شاعر فارسیسرای غیرایرانی (هندی) معاصر سعدی بودند که در سرایش غزل از سعدی پیروی میکردند. "سیف فرغانی" شاعر فارسیگوی دیگری است که در عصر سعدی و در آقسرا (آسیای صغیر) میزیست. وی شیفتهی غزلیات سعدی بود و برخی از غزلیات سعدی را پاسخ گفته است. وی همچنین چندین قصیده در ستایش سعدی سروده و وی را سلطان سخن قلمداد کرده است. همام تبریزی و نزاری قهستانی نیز از دیگر شاعران همعصر سعدی بودند که به وی ارادت میورزیدند و از او تاثیز میپذیرفتند.»
سعدی در یکی از قصاید کوتاهش بیتی به همین مضمون سروده که پس از دویست سال، جامی، شاعر و نویسنده بزرگ عرفانی قرن هم را مست کرده و در حکایت بسیار زیبایی شرح مستی خود حمله کر و بیان عالم بالا را از این بیت بیان کرده است. خلاصه حکایت این است که یکی از صاحبدلان را بر سعدی و مقام و منزلت او در وادی معرفت در نهان انگاری بود. تاشبی خواب دید که در آسمان غوغایی شده است و فرشتگان چند، طبقی از هدایا بر سر نهاده، رو به عالم خاک کرده اند.
با حیرت میپرسد که این شور مستی و غوغا از چیست و این هدایا را از آن کیست؟ فرشتگان پاسخ میدهند که این هدیه ناقابلی است برای آن بیتی که سعدی شیرازی در حمد خدای ساخته و جمله را به وجد آورده است و آن بیت بدیع که شهرهی آفاق ادب است این است:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
***
زدستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمیخواهم مه روی هیچکس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
ترا من دوست میدارم خلاف هر که د رعالم
اگر طعنه در عقلم و گر رخنهست در دینم
وگر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بیشمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی که صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همی دارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که می سوزد به بالینم
تو هم چون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم برهم نه
مترس ای باغبان از گل که میبینم نمی چینم