غریب آشنا

نویسنده: مریم سعیدی نژاد
ناشر: مهاجر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 330
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1

کیفیت : در حد نو 

مروری بر کتاب

آنشب در خانه ما برو بیایی بود. مادرم بیشتر از همه به راه انداختن این مهمانی اشتیاق داشت دائم در حرکت تکاپو بود. از صبح دستور غذایی را به آشپزمان داده بود. چهار، پنج رقم غذا درست کرده بود و خودش دائم به آشپزخانه سر میزد که مبادا غذاها خراب شود.

وقتی از آشپزخانه آمد به سراغ پدرم رفت و گفت وقتی برادرت آمد مواظب باشد خوب از او پذیرایی بشه امشب با وقتهای دیگه فرق داره.
وقتی دستورات کامل را به پدرم داد به سراغ اتاق خواب خودش رفت از یک ساعت پیش خاله پریوش را که هنوز ازدواج نکرده بود آنجا نشانده و گفته بود این پود را به صورتت بزن برای بقیه آرایش خودم می آیم و نیم ساعت بود که پری بیچاره معطل مانده بود. و...