غرش طوفان ؛ هفت جلدی ؛ متن کامل

غرش طوفان

نویسنده: الکساندر دوما
مترجم: ذبیح الله منصوری
ناشر: گوتنبرگ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 4303
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1370 ~ 1361 - دوره چاپ: 6 ~ 2

کیفیت - درحد نو ؛ با گالینگور صحافی شده ؛ لبه جلد چند سوم تا پنجم سائیدگی دارد 

مروری بر کتاب 

حکومت انقلابی فرانسه تصمیم گرفته بود که «ماری آنتوانت» را محاکمه نماید و «فویکه تنویل» مدعی‌العموم به پروندة او رسیدگی می‌کرد. آنچه بیش‌تر سبب می‌گردید که حکومت انقلابی در صدد محاکمه ماری آنتوانت برآید این بود که دولت جمهوری فرانسه تصور می‌نمود هرگاه آن زن را فدا کند و سرش را از بدن قطع نماید خشم عمومی فروخواهد نشست و احساسات مردم تسکین خواهد یافت. فوکیه تنویل برای محکوم کردن ماری آنتوانت ادلة کافی در دست داشت، با این وصف می‌اندیشید که اگر بتواند از شهادت پسرلویی شانزدهم علیه مادرش نیز استفاده کند موفقیتی زیادتر به دست خواهد آورد.

... دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.

دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...

در آغاز ماه آوریل سال ۱۷۸۴ میلادی سه ساعت و ربع بعدازظهر، مارشال دو ریشلیو آشنای قدیمی ما که در کتاب «ژوزف با لسامو» به خوانندگان معرفی شد بعد از این‌که رنگ ابروی خود را شست و به صورت خویش در آیینه که پیشخدمت وی نگاه داشته بود نگریست، با اشاره‌ای پیشخدمت را مرخص کرد... .