- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 140546 - 54/2
- وزن: 0.30kg
غارت جهان سوم
نویسنده: پیر ژاله
مترجم: جعفر جاویدفر , روح الله عباسی
ناشر: صدای معاصر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 145
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1350 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
استعمار در لغت به معناي آباداني کردن، آباداني خواستن، تسلط مملکتي قوي بر مملکتي ضعيف به قصد استفاده از منابع طبيعي و نيروي انساني افراد آن با تظاهر به منظور آبادي و رهبري مردم آن به سوي ترقي است. اين عمل در رابطه با کشورهاي غربي و دولت هاي امپرياليستي در قبال کشورهاي آسيايي و آفريقائي و نيز آمريکاي لاتين صورت گرفت که به منظور برده کردن و بهره کشي از مردم و منابع کشورهاي مذکور، دولت هاي امپرياليستي به عنوان آباد کردن و پيشرفت کشورهاي ديگر و در واقع به جهت غارت منابع طبيعي و انساني آن ها صورت گرفت و باعث عقب ماندگي کشور ها شدند.
جهان سوم ، اصطلاحی است که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رواج یافت و مقصود از آن مجموعهٔ کشورهای تازه استقلال یافتهٔ قارههای آسیا و آفریقا و همچنین مجموعهٔ کشورهایی است که نه از شمار کشورهای توسعه یافتهٔ سرمایهداری بهشمار میآیند نه از شمار کشورهای توسعه یافتهٔ کمونیست. دراین معنی کشورهایی مانند چین، کرهٔ شمالی و ویتنام و کامبوج نیز، اگرچه رژیم کمونیست دارند، در مجموعهٔ جهان سوم میگنجند. عنوانهای همردیف این اصطلاح برای این کشورها، کشورهای «توسعه نیافته»، «کم توسعه» یا «رو به توسعه» است. مفهوم جهان سوم بیشینهٔ کشورهای امریکای لاتین و کشورهای آسیایی و آفریقایی را در برمیگیرد. بیشتر این کشورها پیشینهٔ استعمارزدگی دارند (تک استعمار) و از امپریالیسم نفرت دارند و گرفتار فقر و انفجار جمعیتاند و در سازمان ملل بیش از دو سوم کشورهای عضو را تشکیل میدهند.
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یک جنبش سیاسی بینالمللی در این کشورها برای کسب هویت خاص سیاسی و اخلاقی در برابر دو «بلوک شرق» و «بلوک غرب» پدید آمد که رهبران برجستهٔ آن جواهل لعل نهرو از هند، ناصر از مصر، سوکارنو از اندونزی و تیتو (نک تیتوئیسم) از یوگسلاوی بودند. «کنفرانس باندونگ» و «کنفرانس بلگراد» اجتماعی از رهبران بیشینهٔ اینگونه کشورها بود که با نام «غیرمتعهد» در پی کسب هویت تازهٔ بینالمللی بودند و حتی برخی امید بسته بودند که از میان این کشورها بلوک سومی یا «نیروی سوم» ی در برابر بلوکهای شرق و غرب به وجود آید، اما ضعف بنیهٔ اقتصادی و بحرانهای سیاسی داخلی این کشورها ناگزیر آنها را به سوی یکی از دو بلوک شرق و غرب کشاند و اگرچه بسیاری از «کشورهای غیرمتعهد» همچنان به سیاست «عدم تعهد» ادامه میدهند، اما در عمل، از نظر ایدئولوژیک و سیاسی و اقتصادی، به یکی از دو بلوک گرایش دارند و درین میان سهم کشورهای گراینده به شوروی و کمک گیرنده از آن – به علت ترس و نفرتی که اغلب این کشورها از پیشینهٔ استعماری و امپریالیستی غرب دارند – رفته – رفته بیشتر میشود.