- موجودی: موجود
- مدل: 190435 - 118/6
- وزن: 1.00kg
عصر آوانگارد
نویسنده: هيلتون كرامر
مترجم : پرتو اشراق
ناشر: ناهید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 690
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
آوانگارد اصطلاحی استعاری است که در نظریهٔ هنر و فلسفه ی سیاسی به کار میرود. در زبان فرانسه، آوانگارد بهطور تحت اللفظی به معنای طلایه دارِ ارتش است.این اصطلاح در اصل برای توصیف بخشی از ارتش که در حال پیشروی در میدان نبرد بود، استفاده میشد، و امروزه به هر گروهی -به ویژه هنرمندان- گفته میشود که خود را نوآور و جلوتر از اکثریت مردم میداند.این اصطلاح همچنین دلالت بر ترویج اصلاحات اجتماعی رادیکال دارد. در طول زمان، اصطلاح آوانگارد با جنبشهای مربوط به نظریه «هنر برای هنر» گره خورد، که اولویتشان در درجه اول گسترش مرزهای تجربه زیبایی شناختی بود، تا اصلاحات گسترده اجتماعی.
منتقد فرانسوی، آلبر تیبوده، در کتاب «تاریخ ادبیات فرانسه از ۱۷۸۹ تا عصر حاضر» از سه انقلابی که جریان سمبولیسم در شعر فرانسه ایجاد کرده است سخن میگوید. انقلاب اول در تکنیک ادبی بود که میان شعر عادی و شعر آزاد گسستی ایجاد نمود. انقلاب دوم اوج بیطرفی سبک شعری بود – ظهور شعر ناب، کوشش برای بازآفرینی بهترین موسیقی، آنچنان که مالارمه انجام داد، و در نهایت خلق شعری که در آن کلمات ابتکار عمل را در دست داشتند. اما سومین انقلاب که ثابت شد از همه تعیین کنندهتر است- خود ایده انقلاب بود...
حدود یک صد و اندی سال سیطرۀ آوانگارد، تاریخ اجتماعی بشر و مردم نگاری سنتی را یک سره به چرخاب تغییر انداخت و هنر را در برابر علم به سپرهای دفاعی مجهزکرد. افتراق میان علوم و هنرها همیشه در تاریخخ فرهنگی آدمی – به لحاظ ایهام – باعث کشفیات علمی و بیان نوین هنری بر اساس در یافتهای تکاملی بوده است، و از زمان نوپردازی فرهنگی تاکنون، به رغم موارد سنگین اختلاف، محل مراجعه شمرده شده. در میان علم و هنر، این فاصله خالی را فلسفه پر کرده، و فیلسوفان خود به دلیل زبان غریب و ناآشنا برای عوام، در استدلال ناچار از روش علمی بهره گرفتهاند، زیرا هنگامی که فلسفه، مدعای معرفت به واقعیت جهان خاکی را از طریق علوم مریی میدارد، خود را به عنوان اصل حیاتی زندگی معرفی میکند.
آن طور که گویی بدون آن هیچ مقصد دیگری برای بشریت متصور نخواهد بود. اما ادعای فلسفه سنگین است و با شرایطی دمساز میشود که به لحاظ ادراک با هیچ یک از اصول هنری همراهی نمیکند. هنز خود را زایشگاه فلسفه میانگارد. حضور ملموس فلسفه در دبستانهای هنری امکان پذیر نیست، شاید سایهای از سایههای موجود باشد، ولی چنین گرگ و میشی برای اثبات کیفیت فلسفی هنر کفایت نمیکند، به این علت که ابعاد کیفی فلسفۀ هنر در جمال و مقال کمال خلاصه میشود و تصویر اس اساس آن را تشکیل میدهد، واگر ضرورت و اطلاق وجود دارد مربوط به دعوی ذهنی فیلسوفان است.
در عصر آوانگارد دبستانهای هنری بر اساس تکامل و تغییرات اجتماعی و زندگی در عرصه جامعه به وجود میآید، و مردم عامی نه تنها ساکنان این عرصهاند، بلکه اصول و زمینههای آوانگارد هم در اصل متعلق به ایشان است و هنرها را چه در شعر و ادب، و چه در مواد بصری چون نیرویی دینامیکی همراهی میکند. علوم همواره با یک سئوال بزرگ روبه رو هستند: چرا در عالم زندگی وجود دارد و کیفیت آن در تطور و تکامل از چه حکایت میکند؟ بحث ما در باب آوانگارد و دبستانهای پیاپی آن اگر نتواند به این پرسشهای اساسی پاسخ دهد، کم و بیش به انگیزههایی دست میاندازد که نیروی ذهنی هنرمندان را به سویی حواله میکند که از حد علم و فلسفه میگذرد و آدمیان را به آن موسیقی الاهی و آسمانی پیوند میدهد و تصویرهای بشری را سوار بر مه مدرکه، از قلمروی ذهنی هنرمندان خارج کرده، به ابعاد عینی می رساند.