- موجودی: موجود
- مدل: 201239 - 112/5
- وزن: 0.30kg
عشق مقدس
نویسنده: حسینقلی مستعان
ناشر: گوتنبرگ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 152
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1336 - دوره چاپ: 3
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ مهر دارد
مروری بر کتاب
عشق مقدس داستانی رمانتیک است که فراتر از عشق زمینی و جسمانی حرکت میکند و به عشقی معنوی و ابدی میرسد. عشق محمد و حمیرا، میشود یکی از ماندگارترین و آسمانیترین عشقهایی که بشر و زمانه به خود دیده. عشقی که در عدالتخواهی و حقطلبی نمود مییابد.عشق مقدس، قصهایست قدیمی که قبل از حسینقلی مستعان، جرجی زیدان آن را نوشته و بعدها بهرام بیضایی، فیلمنامهی «روز واقعه» را از روی داستان مستعان نوشت.
...محمد دست حمیرا را گرفت و با لحنی عارفانه گفت:
ـ مگر عشقی که با حقیقت توأم یت همجوار باشد. خاک ِ تیره چون آفتاب بر آن تابد دیگر خاک تیره نیست، زمنیهئیست حاصلخیز و سعادتبخش، و عشقهای ناچیز زمینی اگر سایهای از حقیقت بر سر داشته باشند، جان را به عشقهای آسمانی سوق میدهند؛ پس فراموش مکن، زنده باش، خویشتن را بشناس، قدر خود را بدان و عشقی را که در چهارراه سرگشتگیها راه نجاح را پیش پایت گذاشته گرامی دار.
ـ اوه! پس تو عشق مرا تحقیر و تردید نمیکنی؟
ـ ابدا! اگر پیش از این، از روزی که مدینه را در رکاب مولایم ترک گفتم توجهی به آن نداشتم اکنون آشکار و بیپرده میبینمش، درخور تقدیر و ستایش. فراموش کردهای که دختر و خواهر منافقانی بودی بهمراتب دلسیاهتر از کفار و بتپرستان، دختر و خواهر افرادی که سعادتشان را از فروختن دل و جانشان و ناموش و ایمانشان حاصل میداشتند و ریخته شدن خون فرزند رسول خدا را مایهی رستگاری و کامیابیشان میپنداشتند؟
مرا دیدی و پسندیدی و مهر در من بستی بهخاطر عشرت دنیای خود، و چون دانستی که من همهی دنیا را به یک نگاه مولایم میفروشم در من بهچشم استهزا نگریستی، فراموش کردهای؟ همان دختر، همان فرزند قیس بن ضروع است که اینک از همهی جهان و حتی از عشقش نیز چشم میپوشد تا حلقهی بندگی دختر مولای متقیان را در گوش کشد؟ این تحول سعادتبخش را در تو چه چیز جز عشق تو بهوجود آورده است؟ این راه را چه چیز عشق تو پیش پایت گذارده است؟...
کیستی ای سوار زرد موی ازرق چشم که هر بامداد کنار نخلستان ما اسب می تازی و چشم به خانه ما می دوزی.
سوار بلند بالای شجاع که هماندم عنان اسب سرکشش را کشیده و از روی زین ....
حسینقلی مستعان (متولد ۱۲۸۳، تهران – درگذشت ۱۵ اسفند ۱۳۶۱) مترجم و داستاننویس ایرانیست. گلاب آدینه فرزند اوست. در سال ۱۲۸۳، در تهران دیده بهجهان گشود. پس از اتمام دورهٔ دبیرستان در دارالفنون، مدتی در مدرسهٔ علوم سیاسی بهتحصیل پرداخت. کار روزنامهنویسی را از آغاز قرن (هجری شمسی) و از ۱۷ سالگی بهعنوان روزنامهنگار و عکاس در روزنامهٔ نیمهرسمی «ایران» آغاز کرد؛ و چون بهکار روزنامهنگاری علاقهٔ زیادی داشت، خیلی زود بهسردبیری آن روزنامه رسید. مستعان قصهنویسی را از سال ۱۳۱۴ در مجلهٔ «مهرگان» شروع کرد. وی در روز ۱۵ اسفند ۱۳۶۱ درگذشت.