- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 164349 - 60/4
- وزن: 0.30kg
عشق
نویسنده: جواد نوربخش
ناشر : خانقاه نعمت اللهی
زبان کتاب: فارسی - انگلیسی
تعداد صفحه: 33
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا میایستد که: من راضی به رضای توأم و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق میورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه میپسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحلهای رسیدهاند که در معشوق (حق) فنا شدهاند و مولانا در حقشان فرموده است:
جمله معشوق است و عاشق پردهای
زنده معشوق است و عاشق مردهای
«عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات میباشد. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم».
بی عشق جهان بلاست یک سر
نا کامی و ابتلاست یک سر
هر کس که به عشق آشنا نیست
بیگانه به چشم ماست یک سر
عشق است اساس آفرینش
هرچیز از آن به پاست یک سر
هر دل که نسوزد از غم عشق
جای هوس و هواست یک سر
گر اهل دلی به عشق رو کن
نا سوخته دل بلاست یک سر
عمری دل " نوربخش " با عشق
آسوده ز ماسواست یک سر
جواد نوربخش نوزدهم آذرماه ۱۳۰۵ خورشیدی در شهر کرمان متولد شد. او نواده شیخ کمالالدین نوربخش ـ از مشایخ بزرگ طریقت نوربخشیه ـ بود. به سال ۱۳۱۳ پس از فراگیری قرآن کریم و دیوان حافظ در مکتبخانه، به دبستان رفت؛ و پس از طی دورهٔ دوازده سالهٔ تحصیلات دبستانی و دبیرستانی در مدت ده سال، در خرداد ماه ۱۳۲۳ در رشتهٔ ادبی و شهریور ماه همان سال در رشتهٔ طبیعی موفق به دریافت دیپلم گردید. سال بعد با شرکت در آزمون ورودی رشتههای حقوق و پزشکی دانشگاه تهران و پذیرش در هر دو رشته، از کرمان به تهران عزیمت و در رشتهٔ پزشکی دانشگاه تهران ثبت نام نمود.
با ورود به عالم تصوف، برای دیدار مونسعلیشاه (میرزا عبدالحسین ذوالریاستین شیرازی) به دیدار او شتافت؛ و پس از چندی بدستور وی در خانقاه نعمتاللهی تهران ساکن گردید. با گذشت زمانی کوتاه، مسؤولیت نگهداری کتابخانه و ادارهٔ امور خانقاه و پذیرایی از درویشان در شبهای جمعه به او محول گردید؛ و پس از چندی به مقام شیخ المشایخی سلسلهٔ نعمتاللهی منصوب شد.
باز این دل پریشان، از درد درهم آمد
در درد دل بیانم درمان و مرهم آمد
من عاشقم یا علی دل داده ام یا علی
در راه عشق جانان سر داده ام یا علی
فارغ ز درد بودی بیگانه با غم دل
شور جنون بپا شد بیگانه محرم آمد
من عاشقم یا علی دل داده ام یا علی
در راه عشق جانان سر داده ام یا علی
در بزم عشق بازان ما را روش خموشی است
هر عاشقی که دم زد در عاشقی کم آورد
من عاشقم یا علی دل داده ام یا علی
در راه عشق جانان سر داده ام یا علی
ای عشق خانمان سوز بنشاندیم به دیروز
گفتی که کشته من هم شان آدم آمد
من عاشقم یا علی دل داده ام یا علی
در راه عشق جانان سر داده ام یا علی
گر نوربخش گاهی یادت کند به آهی
زانست که از تو او را فیض دمادم آمد
من عاشقم یا علی دل داده ام یا علی
در راه عشق جانان سر داده ام یا علی