عروسک چوبی

نویسنده: ازووا کاساتی مودینیاتی
مترجم: لیلا صدری
ناشر: البرز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 608
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

رمان حاضر دربارۀ زنی است به نام جووانا که به دنبال اتفاقی نامعلوم در گذشته از درد، بیماری و مرگ وحشت دارد؛ از این رو سال هاست به دلیل بیماری غیرقابل درمان همسرش، به تدریج از او فاصله گرفته و با دخترش زندگی مستقلی را در میلان آغاز کرده است....

«مامان، می دونی، چند تا کک و مک روی صورتت داری؟ صد و سی و چهارتا. بابا شمرده بودشون.»
جووانا زمزمه کنان گفت: «واقعا؟»
«خودش به من گفت. آخرین باری که همدیگه رو دیدیم. عید پاک بود، دو هفته پیش. کک و مک های منو هیچ وقت نشمرد.»
«از کجا اون قدر مطمئنی؟»
جینی جواب داد: «تورو از من بیشتر دوست داشت.»
«اون یه عشق متفاوت بود ولی به همون اندازه قوی. اگه تو به دنیا اومدی، مدیون پدرتی. اولش من نمی خواستمت. به تو به چشم یه اشتباه نگاه می کردم. فقط برای خوشایند بابا راضی شدم مادر بشم.»
دخترک گفت: «اینکه به چشم یه اشتباه به من نگاه کنن باعث خوشحالیم نمی شه.»
«خیالت راحت باشه عزیزم. وقتی چهارماهه حامله بودم و دکتر صدای طپش قلب کوچولوتو برام پخش کرد، دیوونه وار عاشقت شدم. در شش ماهگی وقتی به شکمم لگد می زدی از عشقت آب می شدم....

جووانا ناگهان از خواب پرید؛ وزش باد باعث باز و بسته شدن پنجره اتاق خوابش شده بود و نور صبحگاهی رشته های زرین خورشید را روانه اتاق نموده بود.
به ساعت کنار تختش نگاه کرد که هشت صبح را نشان می داد.
حرکتی از روی ناخشنودی کرد.
معمولا صبح های یکشنبه به خود امتیاز چند ساعت استراحت بیشتر را می داد...