- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183131 - 102/4
- وزن: 0.20kg
طنین در دلتا
نویسنده: طاهره صفارزاده
ناشر: نوید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 123
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1365 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : نو ؛ صفحه اول کتاب خاک گرفتگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
اشعار سال های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۰
«طاهره صفار زاده» از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى را تجربه کرده است. شاید اگر نگاهى دقیق و موشکافانه به دوران شاعرى او داشته باشیم نه تنها دوره هاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نیز مى توان شناسایى کرد.
دوره اول از ابتداى مطرح شدن او به عنوان شاعر- با کتاب رهگذر مهتاب در سال ۴۱- آغاز مى شود و تا قبل از انتشار کتاب «سفر پنجم» ادامه مى یابد.«صفار زاده» به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافیه و شعر کلاسیک کار خود را آغاز کرد و اندکى بعد هم مجذوب شعر نیمایى شد.در این زمان آنچه در شعر صفار زاده وجود دارد، تجربه هاى فردى و احساساتى جوانى است که هنوز به هیچ چیز به صورت جدى نگاه نمى کند.
در این زمان شعر صفار زاده نه تنها با دیگر هم نسلان خود تفاوت محسوسى ندارد، بلکه از فضاى اجتماعى و فرهنگى زمان خود نیز به شدت متاثر است. فضاهاى عاشقانه، احساس تباهى نسبت به محیط اطراف ، رنج هاى شاعرانه و... در این دوره حتى گاهى او را از شاعران زمان خود نیز متاثر مى بینیم. در برخى از شعر ها فروغ فرخزاد تاثیر جدى بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زبانى شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده مى کرد. البته در این دوره هم از شعر او نشانه هایى از اعتراض به شرایط فرهنگى جامعه در آن زمان و یا ابراز احساسات عدالت جویانه به چشم مى خورد.
گذر «صفار زاده» از شعر نیمایى به شعر بى وزن یکى از بزرگ ترین پیشرفت هاى او محسوب مى شد و او در شعرى بى وزن بود که توانست به زبانى مستقل دست پیدا کند. زبانى ساده بدون آرایه هاى لفظى. این زبان بزرگ ترین کمک را به شعر «صفار زاده» کرد. او با استفاده از این زبان مى توانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگى به شعر تبدیل کند.
کودک این قرن هرشب در حصار خانهیی تنهاست
پر نیاز از خواب اما! وحشتش از بستر آینده و فرداست
بانگ مادرخواهیش، آویزهیی در گوش این دنیاست
گفتهاند افسانه ها از مهربانیهای مادر، غمگساریهای مادر
در بـَر ِ گهوارهها، شب زنده داریهای مادر
لیک آن کودک ندارد هیچ باور
شب چو خواب آید درون دیدهی او
پرسد از خود"باز امشب مادرم کو ؟ "
بانگ آرامی برآید:
"چشم بر هم نه که امشب مادرت اینجاست"
پشت یک میز،
زیر پای دودهای تلخ سربی رنگ
درمیان شعلههای خدعه و نیرنگ
در تلاش و جستجوی بخت!
چهرهاش لبریز از زنگار فکر بـُرد
فکر باخت، فکر پوچ، فکر هیچ!
کودک تنها دهد آواز:
مادر!...
فهرست
سفر اول
سفر زمزم
در جشن تولد ولادیمیر
مه در لندن
عاشقانه
استعفا
بادبادکها
نهنگها با من مهربان بودند
گردباد