- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 180490 - 76/2
- وزن: 0.20kg
طنز خانگی
نویسنده: بیژن اسدی پور
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 142
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
مصور
طرح ها و نوشته های کوتاه
بیژن اسدی پور فرزند قاسم اسدی پور در 20 مهر ماه سال 1325 مصادف با 1946 میلادی در روستای کهن دیار آبکنار (بندر انزلی / گیلان) متولد شده است. 8 ساله بود که به تهران کوچ می کند. آغاز فعالیت هنری اش در سن شانزده سالگی (1343) با ارسال نوشته های فکاهی و طنز آمیز برای هفته نامه توفیق بود.
لازم به توضیح است که هفته نامه ، به مدیریت حسین توفیق در (1341 ق= 1922م) پی افکنده شد و عنوان آن این بود : من الله التوفیق و علیه التکلان – شماره مخصوص سال 12 آن در هفت هزار نسخه در (1313 ق = 1934 م) بچاب رسیده است. بی گمان دو نشریه توفیق و گل آقا (به مدیریت کیومرث فومنی) که یکی قبل از انقلاب و یکی بعداز انقلاب ، نقش موثری در کشف و تربیت طنز نویسان و طنز نگاران داشته اند. بنابراین در سال 1345 حسین توفیق و توفیقیون از بیژن دعوت کردند که به هیات تحریریه ی روزنامه بپیوندد و بیژن هم پیوست.
ناگفته نماند که پرویز شاپور (همسر فروغ فرخزاد) و عمران صلاحی نیز – رسما به هیات تحریریه ی روزنامه ی توفیق پیوستند. شاپور ابتدا مطالبش را با اسامی مستعار " مهدخت " و " کامیار " برای توفیق می فرستاد. مهدخت نام خواهر شاپور و کامیار نام پسر اوست. بیژن نیز مطالبش را با نام های مستعار : برگ چغندر ، ملا بنویس ، ریش سیاه و یک نفر دیگر برای توفیق می نوشت. بعدها این سه نفر باهم همکار و دوست شدند و در سال 1356 یک نمایشگاه سه نفری در " نگار خانه تخت جمشید " تهران برگزار کردند و در سال 1388 کارهای این سه نفر به عنوان " سه تفنگدار طنز ایران " در دفتر هنر به سر دبیری بیژن انتشار می یابد.
...و اما بیژن مهربان و صمیمی در آن سالهای دور به شمال به گیلان به انزلی و به کهن دیار و آزاده پرور آبکنار که سابقه ی پیدایش آن از تاریخ انزلی افزون تر است بسیار علاقه داشت. به دریا و مرداب و ماهروزه و به رودخانه های زیبایش عشق می ورزید. به قایقرانان و شالیکاران آن دلبستگی عمیق داشت. پدر نازنین اش آقای قاسم اسدی پور مانند مرحوم ابوالحسن خان رحیمی و مرحوم کریم آقا گلی در آن سالهای (1323) از مردانی بزرگ و نیک نهاد آبکنار بودند و هرگز سالهای خود را تباه نکرده اند و چنان پر بار زیسته اند که عمر درازشان کوتاه به نظر می آید. خود بیژن پیش از رفتن به تهران در هوای پاک و سالم آبکنار پرورش یافته و با آن خو گرفته بود و پیش از انقلاب بر اساس سنت ، تابستان ها از تهران به آبکنار به آغوش طبیعت سرسبز زادگاه اش باز می گشت.
درست مثل نیما یوشیج به قول یحیی آرین پور تابستانها دلش هوای یوش نور میکرد. من بیژن را در آن سالها یک بار جلو در منزل پدر بزرگ اش مرحوم حاج آقا اسدی از دور به یاد دارم و دیگر هرگز ندیدمش. بیژن چگونه آدمی بود؟ به معنای دقیق کلمه ساده و فروتن بود. به اندازه ی طنزها و نوشته و نقاشی هایش ، دل و جانی داشت به پهنای آسمانی آبی صاف و زلال. رفتاری متین و سنگین. آنانی که در آن سالها او را می شناختند از وقار و متانت او سخن گفته اند ...