- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 176066 - 83/4
- وزن: 0.40kg
صید ماهی بزرگ
نویسنده: دیوید لینچ
مترجم: علی منصوری
ناشر: بهمن آرا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 170
اندازه کتاب: خشتی لب برگشته - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
مراقبه ، آگاهی ، خلاقیت
اولین بار که چیز هایی در مورد مراقبه شنیدم، هیچ علاقه ای به آن پیدا نکردم. حتی کنجکاو هم نشدم. به نظرم اتلاف وقت بود. تا این که این عبارت توجه مرا جلب کرد: «شادی حقیقی در درون نهفته است.» ابتدا این را جمله ای موذیانه پنداشتم، چون نمی گفت که این «درون» کجاست و یا چطور به آن می رسی. با این حال، دروغ هم نمی گفت که مرا به صرافت انداخت که شاید مراقبه، راهی برای راه یافتن به درون باشد.
... فکر ها مثل ماهی هستند.
اگر در فکر صید ماهی های کوچک هستید، میتوانید در آب های کم عمق بمانید. اما اگر میخواهید ماهی های بزرگ را صید کنید، باید پایین تر بروید...
گرچه او هیچ گاه توضیحی در مورد فیلم هایش نمیدهد و اصولا با توضیحات کارگردان به عنوان مولف درباره اثر شدیداً مخالف است، اما در این کتاب رفتن به اعماق یا همان طور که خودش میگوید غواصی درون به کمک مراقبه را ابزار اصلی اش برای یافتن ایده های گوناگون در همه ی زمینه های زندگی اش معرفی میکند. او مینویسد برای خلاق بودن باید از شر ِ منفی بافی ها و افکار بیهوده خلاص شد و مراقبه راهی ست برای پاک سازی و نابود کردن این دست افکار و پیش رفتن به سوی روشن ضمیری.
... خشم و افسردگی و اندوه در داستان ها زیبا هستند، اما برای یک فیلمساز یا هنرمند چیزی نیستند به جز یک سم مهلک... برای خلق کردن باید به روشنی دست پیدا کنید. باید قادر باشید ایده ها را قاپ بزنید... باید انرژی و روشنی داشته باشید.... باید به اندازه ی کافی قدرتمند باشید تا بتوانید با فشار و استرس های باورنکردنی دنیا مقابله کنید...
لینچ در این کتاب با زبانی ساده و خودمانی، اودیسه خود در هنر، سینما و همچنین مدیتیشن متعالی را از آغاز تا پایان تعریف میکند و از بینش و طرز فکری پرده بر میدارد که خالق فیلم های شگفت انگیزی مثل سر پاک کن، مخمل آبی، بزرگراه گمشده، جاده مالهالند و اینلند امپایر بوده. او همچنین از جزئیات و علاقه مندی های دیگری حرف میزند که همواره چاشنی آثار تصویری اش بوده است؛ از صدا، موسیقی و نور گرفته تا زبانه های آتش و ریز شدن در بافت ها. لحن او چنان خودمانی و بی آلایش است که گاهی احساس میکنید در حال یک گفتگوی مستقیم با لینچ هستید و او دارد با دست و دلبازی تمام از تجربیات، موفقیت ها و شکست هایش برای تان میگوید و حتی بدش نمیآید که گاهی نصیحت تان هم بکند:
«...با خود رو راست باشید. به عقاید تان اجازه ی ظهور بدهید و نگذارید هیچ کس آن را از شکل بیاندازد. هیچ وقت یک ایده ی خوب را دور نیاندازید و هیچ وقت هم به یک ایده ی بد نچسبید...
تا امروز، ده فیلم بلند ِ عجیب ساخته، چند فیلم کوتاه ِ عجیب و یک سریال تلویزیونی پر طرفدار و صد البته عجیب. کارنامه او در زمینه نقاشی و عکاسی هم به همین اندازه پر بار و کار و در عین حال عجیب است. موسیقی را هم خوب میفهمد و ایده های عجیب و غریب اش را در آن هم به بوته آزمایش گذاشته. چند سالی هم هست که پا به پای دنیای دات کام حرکت کرده و به صورت آنلاین تجربیات نامتعارف و عجیبی را در دنیای سایبر عرضه کرده است.
هر که فیلمی از لینچ دیده باشد- البته با دقت و همان طور که خودش پیشنهاد میکند- یعنی با بزرگترین صفحه تصویر ممکن و با بهترین امکانات صدایی- با این ادعا که او یکی از عجیب ترین نوابغ دنیای سینما ست موافقت میکند. اما این همه عجیب بودن و شگفتی از کجا میآید؟
سالیان سال است که طرفداران و یا حتی کسانی که از آثار لینچ متنفرند به دنبال سرچشمه ایده های او میگردند. ادعاهای زیاد و بعضاً خنده داری هم در این باره شده: از مصرف مخدرات گرفته تا ارتباط با غیر ارگانیک ها!!! اما شاید عجیب ترین و غیر منتظره ترین نظر را در این میان خود لینچ مطرح کرده باشد- گویا او عادت دارد همیشه در عجیب بودن از دیگران سر باشد. دسامبر سال 2005 او برای اولین بار در مصاحبه ای با واشنگتن پُست، رسماً اعلام کرد که سی و دو سال است روزی یک بار صبح و یک بار بعد از ظهر و هر بار به مدت بیست دقیقه مراقبه میکند. در همان مصاحبه بود که از مدیتیشن متعالی به عنوان تنها راه حل واقعی برای رسیدن به صلح جهانی دفاع کرد.