- موجودی: موجود
- مدل: 200357 - 44/2
- وزن: 0.30kg
صندلی ها
نویسنده: اوژن یونسکو
مترجم: احمد کامیابی مسک
ناشر: دانشگاه تهران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 160
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
فارث تراژیک
«صندلیها» یک نمایشنامه با بیانی طنزگونه است، پرداختن به از خود بیگانگی و بیهویتی انسان در دنیای پرهیاهوی مدرن است. پیرمرد و پیرزنی ساکن اتاقکی در یک جزیره با رفتارها و گفتارهایی که بیانگر عدم علاقه و بیتفاوتی در زندگی آنهاست برای افرادی خیالی نامه مینویسند و آنها را دعوت میکنند تا طی یک سخنرانی پیامی مهم را به آنان برسانند. میهمانان خیالی سر میرسند آن دو در ذهن خود برای هر یک از آنها صندلی درنظر میگیرند. درست در هنگام سخنرانی در کمال ناباوری سخنران واقعی وارد میشود. پیرمرد و پیرزن سخنرانی را به او واگذار میکنند و خود میمیرند، اما سخنران کر و لال است و جز ضجه و فریاد حرفی برای گفتن ندارد.
"صندلی ها" نماد شرایط غمبار زندگی انسانی، نمایش عدم امکان تفهیم خود به وسیله ی زبان و همچنین نمادی است از لزوم امید و انتظار برای نوع بشر. به نظاره ی داستان یک زوج سالخورده می نشینیم که برجی محصور در میان آب ها را نگهداری می کنند و منتظر یک سخنران و جمعیت زیادی برای گوش دادن به او هستند. مرد و زن سالخورده تنها ساکنان این جزیره هستند. آن ها گذشته ای واقعی و خیالی دارند، خاطرات، رویاها و حسرت هایی را پشت سر گذاشته اند. در تمامی طول زندگی شان، با شکیبایی و آرامش منتظر امپراتوری بوده اند که به دیدار آن ها بیاید، چیزی که شاید بتواند به آن ها کمک کند تا پیامشان را برای نجات انسانیت، به گوش همه برسانند.
پیرمرد: با وجود اینکه هیچکس به من توجهی نکرد و هیچکس برای من دعوتنامه ای نفرستاد... این من بودم... توجه میفرمائید؟ این من بودم، تنها من که می توانستم بشریت را نجات بدهم... این خلق علیل و رنج کشیده را...
یا لااقل از مشقاتی که افراد بشر در این بیست وپنج سال اخیر متحمل شدهاند جلوگیری کنم.
البته اگر شانس آن را بدست آورده بودم که پیامم را با آنها در میان بگذارم، من هنوز از نجات دادن بشریت قطع امید نکرده ام، هنوز وقت هست و نقشه ی من حاضر و آماده است... لیکن برای من خیلی مشکل است که منظورم را بیان کنم...