- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 178167 - 39/4
- وزن: 0.30kg
صلیب و صلابت
نویسنده: سید یحیی یثربی
ناشر: جامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 280
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1399 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
داستان زندگی حلاج عارف بزرگ قرن چهارم هجری
«از فرزندان حلاج، حمد بیش از همه به پدر دلبستگی داشت. او دلش میخواست همانند سایه به دنبال پدرش باشد تا اگر مشکلی پیش آمد، به پدر یاری رساند. حمد که گاه در بغداد میماند و گاه به واسط میرفت، همیشه از دور مواظب پدرش بود، حتی وقتی که پدرش به سفرهای طولانی میرفت، بر آن میکوشید تا بداند که پدرش به کدام طرف رفته است تا از مردمانی که از آن سو میآیند، خبری از پدر بشنود.
او وقتی به بغداد میآمد، برای آنکه مزاحم پدرش نشود، زیاد با او همراه نمیشد. حمد چند روزی بود که در واسط بود و حلاج را ندیده بود. شتابان به سوی بغداد آمد، وقتی به بغداد رسید، عدهی زیادی را دید که در میدانی گرد آمده و خواستار تعقیب حلاجاند، عدهای فریاد میزدند: حلاج کافر شده است و باید او را کشت! عدهای میگفتند: او دشمن اسلام است و میخواهد اسلام را از میان بردارد، دستهای دیگر فریاد میزدند: حلاج یک قرمطی شورشی است و سرانجام شورش خواهد کرد.
در این عصر پرهیاهو، حمد راه خانه پدر را در پیش گرفت. نزدیکیهای غروب به خانهی پدر رسید، اما گفتند: که او هم اکنون به طرف جامع منصور رفت. حمد به دنبال او به جامع منصور آمد، اما با او دیدار نکرد و در بیرون مسجد ماند و از دور پدر را زیر نظر گرفت.»