- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183460 - 111/1
- وزن: 0.80kg
نوشته های بی سرنوشت + صفیر سیمرغ
نویسنده: محمدعلی اسلامی ندوشن
ناشر: جاویدان - توس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 360 + 340
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1357 _ 1356 - دوره چاپ: 4 _ 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ با گالینگور صحافی شده ؛ لبه جلد رنگ پریدگی دارد
مروری بر کتاب
نوشته های بی سرنوشت
این کتاب آمیزهای است از نوشتههای گوناگون، از تألیف و ترجمه که در واقع بیش از چهل سال آزمایشهای قلمی را دربرمی گیرد، و قدم به قدم گذشت عمر مرا دنبال کرده است . این مجموعه علقهای خاطرهانگیزتر از سایر نوشتههایم با من ایجاد میکند، زیرا جویبارهای است از چند دهه از گذشت عمر، و هر قطعه آن یادآور دورهای خاص ' میشود، همراه با زیروبمها و غموشادیهایش.
قطعههای نخست یادآور زمانی است که تازه شروع به آزمایش هائی در زمینه نوشتن کرده بودم. سالهائی پر ازامید و شور بود که جوانی در برابر ما چون دشت سبز گستردهای مینمود، و ما گمان میکردیم که منبعی پایانناپذیر دارد، و به همراه آن تا آن سر دنیا خواهیم رفت، و به همراه آن زندگی را فتح خواهیم کرد.
در کنار آنها نوشته هائی بود که ناتمام مانده بود و آنها را بعد از چند سال تمام کردم. اینگونه بود ترجمه قطعههائی از شکسپیر که آنها را چند بار گذاشتم و برداشتم. بعضی از ترجمهها را خواستم در درس «سنجش ادبیات ایران با خارج» و «بررسی ادبیات جهان» که در دانشگاه تهران بر عهده من بود به کار برم. فهم دقیق ادبیات فارسی بدون آشنائی و سنجش با نمونه هائی از ادب سایر کشورها میسر نمیشود.
تنها در مقام مقایسه است که ما به تشابه هائی در میان اندیشه بشری پی میبریم. همه این آثار بیان کننده بیش از یک چیز نیستند: زندگی و مرگ ، که در میان همه آدمیزادگان مشترک است، و از این رو همگی در یک نقطه به هم میرسند.
در طبع آخر مطالبی بر کتاب افزوده گردید. این افزودهها کتاب را بیش از پیش به صورت یک مجموعه « ملمع» در آورده است: آمیزه ترجمه و تاًلیف، قدیم و جدید، شعر و نثر و سیاست و ادب...چنانکه دیده میشود گونه گونی مطالب ناشی از حالتها و زمانهای متفاوت است، که سهم اتفاق را هم نباید در آنها نادیده گرفت.
با این حال، هم قدری عمد با آن همراه گردید؛ بدین معنا که خواستم لااقل در ترجمه ، چند نمونه از ادب قدیم و جدید، شرق و غرب را عرضه کرده باشم، تا نموداری باشند از بازتابهای گوناگون اندیشه، در دوره هائی دور از یکدیگر.
صفیر سیمرغ
سفرنامه استاد اسلامی ندوشن به افغانستان ،دانمارک،ترکیه، پاریس، نیشابور، اصفهان، لندن، ایتالیا و بلغارستان که بسیار تیز بینانه و زیبا مکان ها را توصیف کرده است و خواننده را با خود به سفری تاریخی در عین حال در دنیای معاصر می برد. این سفرنامه ای نخستین بار در سال ۱۳۴۹در مجله ی یغما به چاپ رسیده است .
نویسنده با قلمی شیوا و خاطره انگیز خواننده را با روح مکانی که توصیف می کند درگیر می کند. به شخصه پس از خواندن فصلی که در مورد افغانستان بود(در جست و جوی زمان گم شده) دید تازه ای به این سرزمین پیدا کردم و بسیار مشتاق شدم که از نزدیک مکان های توصیف شده در سفرنامه را ببینم.
سایر مکان ها هم بسیار عالی توصیف شده اند و اطلاعات تاریخی و ادبی و فلسفی که در لابلای سطور کتاب نهته است از آن چیزی فرای یک صرفا سفر نامه ساخته است که خواننده را در سیری تاریخی و فرهنگی به ماورای آنچه اکنون در آن سرزمین هست می برد...
«هر سفر دل بستنی است ودل کندنی، که یکی از پی دیگری میآید و همین تسلسل و تداوم دل بستنها و دل کندنهاست که شورانگیزی سفر را موجب میگردد. سفر رفت و بازگشت است؛ نه تنها سیر در مکان، بلکه در زمان نیز، اما سیر اصلی در خود است؛ به هرکجا برویم از خود نمیتوان جدا شد..
دیدار قونیه برای من خالی از تعجّبی نبود، یعنی انتظار نداشتم که آن را به آن بالطفی ببینم.در واقع قونیه را میشود گفت که استراتفوردِ ترکیه است، یعنی همان روح و رونقی که شکسپیر به استراتفورد داده، مولانا به قونیه بخشیده...روز آفتابیِ خوشی به آنجا رسیدیم و آن ۲۶ آذر بود مصادف با آخرین روز مراسم مولانا که هر سال در این ماه به مدّت دو هفته برگزار میشود.
خیابان اصلیِ شهر پُر بود از جمعیّت و در میدانِ روبروی آرامگاه که نسبتاً بزرگ هم هست، آنقدر اتوبوس و اتومبیل پارک شده بود که به بازار مکاره بیشتر شباهت داشت. به ما گفتند که اتوبوسها مال کسانی است که عازم کعبهاند، و چون در اعتقاد آنها زیارتِ تربتِ مولانا (در لفظ ترکی: توربه torbeh) ثواب نصف حج دارد، از سراسر ترکیه آمدهاند تا پیش از زیارتِ کعبه، نصف ثواب را عاید خود کرده باشند.
هرسال در فصل حج همین وضع است، ولی این نصف حج بیگفتگو، به نظر مولَویون خیلی ناچیز میآمده است که این بیت را در گوشهی آرامگاه نوشته است :
هـر طـوافِ مرقــدِ سـلطان مولانای مــا هفتهزار و هفتصد و هفتاد حجّ اکبر است
و مزار او را کعبةالعشّاق* خواندهاند.