دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

صالحنامه ؛ پند صالح

صالحنامه ؛ پند صالح
درحال حاضر موجود نمی باشد

صالحنامه

نویسنده: نصرت الله اربابی
ناشر: مولف
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 160
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1373 - دوره چاپ: 4

کیفیت : درحد نو ~ نو

 

مروری بر کتاب

پند صالح

 

با هنرمند اين جهان دارد سر جنگ و ستيز
چون به سختي بگذراند عمر كم يا بيش را

خويش سوزد همچو شمع و روشني بخشد به جمع
غير از اين كاري نيايد مرد خير انديش را

نصرت الله اربابی تحصیلات ابتدائی را در آران و دورهٔ دبیرستان را در کاشان به پایان رسانید. و سپس در ۱۳۲۴ش از دانشکدهٔ کشاورزی کرج فارغ‌التحصیل شد. و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. چند سال مدیریت و بازرسی مدارس روستائی را به‌عهده داشت. اربابی از سال ۱۳۱۶ش کار شعر و شاعری را آغاز کرد. از محضر استادانی چون راوندی و حسینعلی منشی و نظام وفا در شعر بهره‌مند گردید و زمانی که در تبریز بود از مصاحبت شهریار و بی‌ریای گیلانی و جلای اعتمادی کسب فیض کرد. وی در انواع شعر طبع‌آزمائی کرده است ، در آغاز اربابی سپس مهندس و آنگاه موفق تخلص می‌کرد. از وی دو اثر منظوم به‌جای مانده است: "پند صالح" یا "صالحنامه"؛ "نیاز موفق".

گفتمش: با من از چه ناز کنی ؟
گفت : تا بيشتر نياز كني
گفتمش: در كجاست ماوايت ؟
گفت : در دل چو ديده باز كني
گفتمش: سر به پايت اندازم
گفت : خود را تو سرفراز كني
گفتمش: دل اسير زلف تو شد
گفت : اين قصه چون دراز كني
گفتمش: برده دين و دل ، چشمت
گفت : شكوه ز تركتاز كني
گفتمش: طاق آن دو ابرو چيست؟
گفت : قبله است اگر نماز كني
گفتمش: كعبه ي دل و جاني
گفت : رو از چه  بر حجاز كني ؟
گفتمش: رمز آن نگه دانم
گفت : دعوي اهل راز كني
گفتمش: بر حقيقت آرم رو
گفت : اگر پشت بر مجاز كني
گفتمش: سوختم ز سوز درون
گفت : پرواز سوز و ساز كني
گفتمش: رخنه بر دل سنگت
گفت : با آه جانگداز كني
گفتمش: قانعم به يك لبخند
گفت : بهتر كه ترك آز كني
گفتمش: با مهندست چه نظر ؟
گفت : ز او ، به ، كه احتراز كني

در فروردین 1317 به افتخار تشرف به فقر و عرفان در سلسله ی جلیله ی نعمت اللهی گنابادی نائل گردیدم.تشرف به فقرم در تهران به دست حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن صالح علی شاه اعلی الله مقامه بود.در سال 1345 که حضرت صالح علی شاه دعوت حق را لبیک گفتند و مسند ارشاد را به فرزند دانشمندش حضرت آقای حاج سلطان حسین تابنده رضا علی شاه سپردند حقیر در اردبیل فرماندار بودم .در آنجا وسیله ی جناب آقای شیخ عبدالله صوفی ( عزت علی)تجدید عهد کردم و رشته ی ارادتم ادامه داشت .

سيصد و بيست و يك ز بعد هزار     به گناباد رفتم اول بار
بود بيدخت مسكن مولا     پير صالحعلي شه دل ها
با ملاقات پير خود شادان     ماندم آنجا  تمام  تابستان
لطف هايي نمود با بنده     زاده ي پير، شخص تابنده
ياد آن پير مرد حاجي صدر     كه نيايد چو او به ارزش و قدر
شاد باش روان كه مرد خدا     بود و از ياد حق نبود جدا
قبر سلطان عليشه آنجا بود     سنگ قبر و رواق زيبا بود
صحن زيباي كوثرش بالا     صحن پائينش از قديم به جا
بود آنجا فضاي روحاني     خاصه گاه اذان و شبخواني
چند بار دگر شدم آنجا     همره ديگران   و  گه تنها
سفري همره پدر مادر     سه برادر  بُدند   يار سفر
سه سفر بود همره پروين     اين سفرها همه خوش و شيرين
چون سفرها ز راه مشهد بود     با زيارت  ز پاك مرقد بود
مرقد حضرت رضا را ما     بوسه داديم  با كمال صفا
سفرِ اولّم به مشهد بود     كه فقيري مرا خجل فرمود
رحمت الله خان شيباني     برد خانه به عزم مهماني
هم شدم در سفر به نيشابور     آشناي جنيدي مشهور
باز گشتم كرج ز راهِ سفر      امتحان را به ماهِ شهريور

در سال 1371 که حضرت رضا علی شاه جهان فانی را وداع کردند و به جهان باقی شتافتند و مسند فقر را به فرزند برومندش حضرت آقای حاج علی تابنده محبوب علی شاه روحی فداه سپردند حقیر وسیله ی جناب آقای حاج احمدآقا شریعت ( فیضعلی ) تجدید عهد کردم و امیدوارم خداوند مرا بر راه حق ثابت قدم بدارد ....

حسین ای نور چشمان پیمبر
حسین ای مهربان فرزند حیدر

حسین ای زاده ی زهرای اطهر
حسین ای با حسن نیکو برادر

تو زیبا سرو بستان بهشتی
تو سید بر جوانان بهشتی

تو هستی بهترین اولاد آدم
تو هستی افتخار خلق عالم

توئی از دودمان پاک خاتم
درود حق به جان تو دمادم

تو را روح الامین گهواره جنبان
سرت را از چه ببریدند عطشان

 

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات