دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

صادقانه برای دخترم

صادقانه برای دخترم

نویسنده: راحله حیدری
ناشر: ری را
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 306
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

این روزها گیتی هم سخت درگیر بیماری خودش و آزمایش و دکتر بود و چون نمی­خواست تا قبل از جواب قطعی چیزی به پونه در این مورد بگوید کم‌تر به او زنگ می­زد و پونه هم از همه جا بی‌خبر از این موضوع دلخور و ناراحت بود... پتویش را با ناراحتی پرت کرد و زیر لب غر زد: - اَه... باز یک روز دیگه شروع شد، خسته شدم از بس چپیدم تو این خونه و زخم زبان شنیدم...

صدایش بیش‌تر شبیه ناله شد:
- آخه من هم آدمم یکی نیست حالم را بپرسد، اون به شوهرم که صبح می­ره شب خسته و کوفته برمی­گرده، نه حرفی نه صحبتی یک لقمه غذا می­خوره و می­گیره می‌خوابه اینهم به خانواده­اش که انگار ارث پدرشان را خورده‌ام. یک‌سره با چشم غره و گوشه کنایه باهام حرف می­زنند، آخه خداجون من چه گناهی کردم که گرفتار این زندگی شدم. می­خواست از جایش بلند شود که صدای مادر شوهرش که با خواهرش تلفنی صحبت می­کرد سَر جایش میخکوبش کرد.

-تهمینه جون آخه سری که درد نمی­کند را واسه چی دستمال ببندی بابا چیکارش داری بذار واسه خودش بگرده، حالا فکر کردی عروس تحفه است، نه والا پنج تا انگشتت را هم عسل کنی بذاری دهنش گاز می­گیره، من که عین سگ پشیمانم واسش زن گرفتم، واسه خودم دشمن جون آوردم، حالا تو منو ببین درس عبرت بگیر.

خواست از جایش بلند شود ولی اتاق دور سرش چرخید، دوباره سَر جایش نشست و دستش را گذاشت روی سرش، دلش می­خواست فریاد بکشد ولی صدایش را در گلو خفه کرد، از فرط عصبانیت داشت منفجر می­شد، موبایلی که از آیدا برایش به یادگار مانده بود را برداشت و تند تند شماره سالار را گرفت به محض شنیدن صدای او بغض‌اش ترکید و با صدای آرام طوری‌که مادرشوهرش نفهمد نالید: - سالار دارم دیوونه می­شم، بیا ببین مامانت داره تلفنی به خاله­ ات از من چه چیزایی می­گه؟

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات