- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 97192 - 86/3
- وزن: 0.20kg
- UPC: 20
- MPN: 666
صادق هدایت و هاماسدق
نویسنده: هاماسدق
مترجم: آقاسی هوانسیان
ناشر: آلیک
زبان کتاب: فارسی - ارمنی
تعداد صفحه: 52
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1346 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
چالو اندکی پیرتر از متولی باشی کلیسا بود لیکن مانند او عینک نداشت. گوش هایش مانند دو برگ پهن آویخته بود و قدرت تکان دادن دم تدریجاً از او سلب می گردید. بدین ترتیب چالو رفته رفته حالتی دلخراش و حزن انگیز به خود می گرفت. به خصوص که پلک هایش از فرط سنگینی پیوسته بر روی دیدگانش فرو می افتاد.
شب ها چالو قیافه ای توهم انگیز پیدا می کرد. در وسط جاده دهکده توقف می نمود و پوزه اش را به سوی آسمان متوجه می ساخت و قرص ماه را می پویید. ماه دهکدهٔ ما هم مانند سایر امکان از گنبد کلیسا دور نمی شد. حتی، بعضی اوقات روی گنبد قرار می گرفت و به استراحت می پرداخت. از این رو گویی پوزه چالو در اثر قوه جاذبه ای پیوسته به سوی گنبد کلیسا متوجه می گردید.
- وائو... وائو...وائو...
صدای گوشخراش چالو در فضای دهکده طنین انداخته آرامش شب را بر هم می زد. بر اثر زوزهٔ فتنه انگیز چالو همسایگان از خواب برمی خواستند و به او پرخاش می نمودند و متعاقب آن هر چه دم دستشان می رسید از قبیل لنگه کفش و کوزه شکسته به طرف او پرتاب می کردند.
- چخ چالو... چخ...
چالو صاحبان صدا را یکایک تشخیص می داد و بی درنگ سکوت اختیار نموده به خود می آمد.