- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 156253 - 90/4
- وزن: 0.20kg
صادق هدایت و روانکاوی آثارش
نویسنده: محمدابراهیم شریعتمداری
ناشر: پیروز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 175
اندازه کتاب: جیبی - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
دنیا آن طوری که تاکنون تصور می کردم، مفهوم و قوه ی خود را از دست داده بود و به جایش تاریکی شب فرمانروایی داشت. چون به من نیاموخته بودند به شب نگاه کنم و شب را دوست داشته باشم. زندگی با خونسردی و بی اعتنایی، صورتک هر کسی را به خودش ظاهر می سازد. گویا هر کس چندین صورت با خود دارد. بعضی فقط یکی از این صورتک ها را دائما استعمال می کنند که طبیعتا چرک می شود و چین و چروک می خورد و بعضی دیگر پیوسته صورت شان را تغییر می دهند، ولی همین که پا به سن گذاشتند، می فهمند که این آخرین صورتک آن ها بوده و به زودی مستعمل و خراب می شود. آن وقت صورت حقیقی آن ها از پشت صورتک آخری بیرون می آید.
از کتاب «بوف کور»
مسئله برای من این نیست که زندگی ام را دوباره بسازم. وقتی زندگی ام مثل حیوان هایی است که مدام کسی در تعقیب شان بوده، چه برای دوباره ساختن می ماند؟ تصمیمم را گرفته ام. مجبوریم در این منجلاب دست و پا بزنیم تا زمانی که انزجار از زندگی کردن، خفه مان کند. در «بهشت گمشده»، کشیش گابریل به آدم می گوید "دلسرد شو و بمیر"، یا چیزی به همین مضمون. آنقدر از همه چیز منزجرم که تلاشی نمی کنم؛ آدم تا پایان در این منجلاب می ماند.
صادق هدایت، یکی از تاثیر گذارترین نویسندگان ایرانی است که آثار داستانی فراوانی خلق کرد. قسمت عمده ای از آثار هدایت، داستان های روان شناختی هستند. در طول چند دهه که از مرگ هدایت می گذرد، محققان و منتقادان فراوانی بر داستان های روان شناختی هدایت نقد نوشته اند.
زندگی یك زندان است ،زندانهای گوناگون ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می كشند بعضی ها می خواهند فرار كنند دستهایشان را بیهوده زخم می كنند و بعضی ها هم ماتم می گیرند ولی اصل كار این است كه ما باید خودمان را گول بزنیم همیشه باید خودمان را گول بزنیم ولی وقتی می آید كه آدم از گول زدن خودش هم خسته می شود و ...
من همان قدر از شرح حال خودم رَم میکنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولّدم به درد کسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها با منجّمین مشورت کردهام، اما پیشبینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگان است؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم.
بعلاوه، خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آنها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند.
از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند بهطوریکه هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته موجود وازدهٔ بیمصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
هدایت در سال ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی (در قسمت محاسباتی و دفتر ارسال مرسلات) مشغول به کار شد. لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامهای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشتهاست، از حال و روز خود شکایت میکند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. در همین سال مجموعه داستان زندهبهگور و نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان را در تهران منتشر کرد.