- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 81328 - 102/7
- وزن: 0.60kg
صادق هدایت
نویسنده: محمود کتیرایی
ناشر: اشرفی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 400
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1349 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
مصور
مجموعه ای از طرح هایی قلمی هدایت، دست نوشته ها و حاشیه هایی که بر آثار مختلفش نوشته، نامه هایی که برای دوستان و آشنایان، از جمله مجتبی مینوی و جمالزاده و دیگران نوشته و بهرحال مجموعه ای بسیار جالب از مطالبی که کمتر جایی در مورد هدایت به آنها اشاره شده است. این کتاب برای کسی که روزگاری بخواهد چاپی درست و بدون سانسور از آثار هدایت ارائه کند، بی اندازه سودمند است.
برای شناخت هدایت و آثارش، ابتدا باید همه ی کارهای او را اعم از داستانی و تحقیقی و غیره خواند، و پیش از هر قضاوتی، ابتدا به کتاب هایی نظیر "صادق هدایت از افسانه تا واقعیت" از محمدعلی کاتوزیان، "تاویل بوف کور" از محمدتقی غیاثی، "کتاب صادق هدایت" از محمود کتیرایی، و... مراجعه کرد و برخی از نقدها و تحلیل هایی را خواند که از هرگونه شیفتگی کورکورانه نسبت به هدایت خالی اند، تا به شناختی خالی از تعصب از هدایت رسید. بی هیچ اغراق، بیش از دو سوم نقدها و تحلیل ها و بررسی هایی که در مورد هدایت نوشته شده، مجموعه هایی هستند از یک سری کلی گویی ها و تعریف های تکراری، و بیشتر در جهت نوعی مسابقه که چه کسی واژه های بهتر و دهان پر کن تری نسبت به هدایت یا مثلن نیما و غیره بکار برده است.
اغلب این نقدها، اصولن نقد نیستند، بلکه یک انشاء خسته کن از کلمات قلمبه سلمبه اند که به درد هیچ علاقمندی نمی خورد. برخی از آنچه در مورد هدایت نوشته شده، به "خاطرات" شبیه اند. بی هیچ رودربایستی باید گفت خاطرات هفتادسالگان به بالا، بیشتر نوعی نوستالژی نسبت به زندگی و روابط و دوستان دوران جوانی ست. در این نوع خاطرات، "دوستان" و "آشنایان" اغلب به فرشته ای شبیه اند که تنها در آسمان خیال در پرواز است و در واقعیت زندگی وجود خارجی ندارد
در تاریخ معاصر ایران هیچ نویسنده ای از لحاظ تاثیر بر اندیشه های روشنفکرانه و شکل دادن به اندیشه جدید و نثر نو فارسی به پای صادق هدایت نمی رسد. هدایت اشراف زاده ای فقرزده و فرزن دروزگاری بود که برای آن ساخته نشده بود و شاید به همین دلیل هر چند توانست به بهترین شکلی آن را درک کرده و به تصویر بکشد، ولو گاه در قالب هایی کاملا نمادین و رمزآلود، اما نتوانست آن را، مردمانش و رفتارهای ریاکارانه؛ حرافات و اسطوره اندیشی و گریز آنها را از دیدن واقعیت ها و چاره اندیشی به حال خود تحمل کند.
در تاریخ هنر و ادبیات ایران هدایت به مرحله ای رسیده است که نیاز به تعریف و تقدیر ندارد و مدتها است که باید صرفا تلاش کرد که آثار او و زندگی اش را موضوع مطالعات عمیق از ابعاد گوناگون علوم انسانی، ادبیات و تاریخ فرهنگی ایران قرار داد. انسان شناسی و فرهنگ در سالروز مرگ خودخواسته این نویسنده برجسته قرن بیستم ایران و جهان(19 فروردین 1330) که با اقارش از نخستین نویسندگان ایرانی بود که ادبیات مدرن این پهنه را به جهان شناساند، پرونده اینترنتی او را به خوانندگان تقدیم می کند.
«من همان قدر از شرح حال خودم شرَم میکنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کردهام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آنها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود.
این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند.
از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته موجود وازدهٔ بی مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.»