- موجودی: موجود
- مدل: 196433 - 19/4
- وزن: 0.20kg
شکل دگر خندیدن
نویسنده: محمد صالحی آرام
ناشر: کوبه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 171
اندازه کتاب: پالتوئی - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
دفتری از شعر طنز و کاریکاتور
محمد صالحی آرام از پیشکسوتان طنز امروز ما بود. از بازماندگان طنزپردازان دهه ۴۰ (نسل توفیق و کشکیات). او بیش از چهار دهه در نشریات قلم زد و نوشتههایش را در روزنامه «اطلاعات» و نشریات «فردوسی»، «خوشه»، «اطلاعات هفتگی»، «توفیق»، «کشکیات» (ضمیمه تهرانمصور)، «کاریکاتور»، «صدف»، «دوران»، «فکاهیون»، «گلآقا» و «طنز پارسی» با امضاهای ملأ، ملأ صالح، م-ص، صالحی، صالحالشعرا، دادا-همدانی و صالحالشعرا همدانی منتشر کرد.
شعرهای طنز نو و کلاسیک صالحی آرام به خاطر برخورداری از ارزشهای ادبی و هنری، از مزهپرانیهای معمول اشعار فکاهی فاصله میگرفت و بازتاب نگاهی عمیق، کاونده و تلخ بود که در پس ظاهر شوخ و شنگ نوشتهها پنهان میشد و آثار او را از نوشتههای بسیاری از طنزپردازان دیگر متمایز میساخت تا بازتابی از تلخی دنیای درون آدمها در رویارویی با شرایط نابسامان و متزلزل جامعه ما باشد. «مشکل حکایتی است»: او که برای دیدار عزیزانش به بخارست رفته بود همانجا جان به جانآفرین سپرد تا دور از وطن به خاک سپرده شود و روح طنزاندیشش که بازتاب طنز تلخ زندگی مردم سرزمینش را هدف قرار داده بود در خاکی دیگر آرام گیرد.
کتاب شکل دگر خندیدن دفتری در شعر طنز است که مجموعه های شعری طنز محمد صالحی آرام در آن جمع آوری شده است. اشعار جمع آوری شده در این کتاب اشعاری است که آرام درروزنامه های مختلف به چاپ رسانده است.
تنفس را به تهران کرده محدود
بسی محدودتر از قبل"مه دود
ظریفی گفت در این فصل سرما
که شهر ما بگردیده مه آلود
اگر کمبود کالا بیش و کم هست
زحیث "دود" ما را نیست کمبود
***
گفتم که می شوید یار ای بیمه طلایی
گردی مرا مددکار ای بیمه طلایی
بخشی تو روشنایی، بر دیدگان بی نور
هر لحظه ای که شد تار ای بیمه طلایی
پنداشتم عیالان دیگر غمی ندارند
گردند گر که بیمار، ای بیمه طلایی
دادم به کله وعده: بی موی من مخور غم
پرمو شوی به یکبار، ای بیمه طلایی
فتانه گفت بابا این بینی چماقی
کرده مرا گرفتار، ای بیمه طلایی
گفتم عمل کنیمش، هر ساعتی تو خواهی
بنهادمش سر کار، ای بیمه طلایی
القصه وعده بسیار، اما عمل نباشد
ما را کجاست غم خوار، ای بیمه طلایی؟!
از آنجا که موجودات بیزبان از موجودات زباندار عزیزتر و نیز بیدردسرتر هستند «وادی طنز» را نیز این اصل خوش آمده است. لذا در شماره قبل در همین ستون «مناظره سیر و پیاز» را به چاپ رساندیم، در این شماره «مناظره بنز و ژیان» را چاپ میکنیم، برای شمارههای آینده هم چه بسا باز هم از چنین سوژههایی استفاده کنیم.
مناظره بنز و ژیان
به بنزی گفت با حسرت ژیانی
که ای ماشین خوشبختان چه سانی؟!
بگفتا بنز، حالم خوب خوب است
که بنزینم به جریان مثل «جوب!» است
نخواهم «کارت»چون بنزین آزاد
به «باک» من رسد با سرعت باد
ژیان گفتا که ای ماشین برتر
از این هم میشود بنزین گرانتر
کنون صحبت ز لیتری یک هزار است
بگفتا بنز، وضع تو نزار است!
سخن بامن بگو از «سه تریلیون!»
ژیان بی نوای دربه داغون!
مرا در کیف راکب تا بود پول
بود بنزین من هم تا ابد فول!
تو فکر خود بکن، ماشین «قُزمیت»
که ترکیبت بود چون قاب کبریت؟
نه تو تنها چنین هستی بداقبال،
که در دنیا ضعیفانند پامال
ژیان گفتا به وی، کای بنز خوشبخت
که میبالی به مال صاحبت سخت
کنون، «حق» با تو و «باکت» بود پر
بخوانی از برای بنده «کرکر!»
ولی هر دم نگردد دندهات «چاق»
کند اوراقچی، اعضایت اوراق
ترا هم نوبت رفتن برآید
که عمر زورمندان هم، سر آید
فهرست
۱. درقالب غزل
۲. قصاید طنزیه
۳. وغیره
۴.دو منظومه
۵.دوبیتی، سه بیتی
۶.حکایت
۷.شعرنو در قلمرو طنز