- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 159870 - 71/1
- وزن: 0.60kg
شهریار شهر سنگستان
نویسنده: مهدی اخوان ثالث
به کوشش: شهریار شاهین دژی
ناشر: سخن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 501
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
نقد و تحلیل و گزیده اشعار مهدی اخوان ثالث
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم؛
باز می لرزد دلم، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
«مهدی اخوان ثالث»، شاعر صاحب سبک و ادیب برجستة معاصر، معروف به «امید»، در اسفند ماه 1307 در شهر مشهد متولد شد. تحصیلات خود را در هنرستان مشهد، رشتة آهنگری، به پایان رساند و در همین سال برای دورة ششم ادبی، در دبیرستان شاهرضا ثبتنام کرد. رفتن به انجمن ادبی خراسان و تشویق استادانی چون گلشن آزادی و فرخ خراسانی و دیگر قدمای معاصر که تاثیری سازنده در توجه روزافزون اخوان به شعر و شاعری داشتند، نیز در همین سال اتفاق افتاد. آشنایی با موسیقی و مسائل مربوط به آن کمک زیادی به پرورش حس زیباشناسی اخوان کرد و تاثیر مثبتی در آثار او گذاشت و اشعار او را سرشار از انواع موسیقیها کرد.
کتاب حاضر در سه بخش تدوین شده است. بخش اول حاوی شرح حال اخوان به همراه هر آن چیزی که تاثیری در زندگی و اندیشه و تکوین شخصیت و جهانبینی وی، از تولد تا مرگ، داشته است. بخش دوم به ویژگیهای برجستة سبکی او به همراه شواهد زیادی از آثار وی در هفت فصل و بخش سوم نیز به زیباییشناسی شعر وی، معرفی آثار و گزیده اشعار و کتابشناسی آثار وی اختصاص یافته است.
هدف این مجموعه به گزینی ا زمقاله ها درباره شعر اخوان است تا خواننده بتواند با مطالعه یک کتاب با زوایای مختلفی از شعر او آشنا بشود. البته در این میان از آوردن خاطراتی از دوستان نزدیک اخوان هم خودداری نشده تا گوشه هایی از زندگی وی نیز برای خواننده روشن باشد و همچنین گفتگویی از اخوان که قبل از این در ایران به چاپ نرسیده است و از آخرین نظرات او در مورد شعر می باشد.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
فهرست
• زندگی و شعر اخوان ثالث از زبان و قلم خودش
• نقدها و خاطرات
• اخوان در شعر دیگران
• چند شعر از اخوان