- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 167390 - 7/5
- وزن: 0.60kg
شهریار جاده ها
نویسنده: ناصرالدین شاه قاجار
به کوشش: محمدرضا عباسی , پرویز بدیعی
ناشر: سازمان اسناد ملی ایران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 322
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ عطف کتاب زدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات
سفرنامه و نوشتن ماجراهای دیده شده و اتفاق افتاده در سفر، در میان ایرنیان در گذشتههای دور رواج داشته است. از قرون اولیه اسلامی، آنها که با توجه به تاکید دین مبین اسلام در سیر و سیاحت، به جهت پیروی از این آیین پسندیده، دنیای متمدن آن روزگاران را سیر و سیاحت کردند، پس از پایان سفر تعدادی از آنان، نوشتههایی مبنی بر گزارش سفر خود و آنچه از شگفتیها دیده بودند و به نظرشان جزو عجایب بود همه را به صورت سفرنامه نوشته و از خود به یادگار گذاشتند. هر کدام این سفرنامهها میتواند دریچهای به دنیای گذشته برای ما و نسلهای آینده باشد.
این کتاب اطلاعات خوبی درباره رفتار پادشاه و شیوه برخورد آنها با رعیت این دوره را بیان میکند. این اثر به خوبی میتواند روشنگر نقاط تاریکی از تاریخ پنجاه سال پادشاهی و وضعیت اجتماعی دوران سلطنت مطلقه این پادشاه باشد. پادشاهی که حتی درباره او اطرافیانش به قصه گویی و افسانه پردازی نیز پرداختهاند.
مطالب کتاب به صورت روز شمار شرح ماوقع پنج ماه میباشد که بعضی از این گزارشات به این گونه است:
«روز جمعه هشتم شهر رمضان : ناهار را منزل خوردیم. چهار به غروب مانده زیارت رفتیم. سر راه زیاد شلوغ بود. ما رسیدیم به صحن مقدس زیارت کردیم. نماز کردیم، دعا کردیم. انشا الله مستجاب است. بعد رواق حضرت را گشتم، خراب است. انشاء الله باید تعمیر شود. فرش ، قالی و نمد است گنبد مطهر بد است. باید انشاء الله نو بشود. بعد رفتم دور حجرات صحن را گشتم، شیخ عبدالحسین مرحوم با پول ما تعمیر کرده است...» .
این سفرنامه گزارش روزانه سفر و رفتن به عتبات مقدس عراق و بازگشت از آن روضات شریف است. سفری بسیار پرخرج و با تشریفات فراوان آن روزگار. این سفر در زمان خود، بسیار مورد توجه و گفتگوی مردم بوده است. رفتن شاه به کربلا خود وجههای دیگر به این پادشاه میداده است، که مردم درباره او گفتگوی بیشتری داشته باشند.
با این سفر خیلی از شایعات درباره شاه قاجار در بین مردم رواج یافت که اصلا در میان شرح گزارشات این سفر چنین مطالبی دیده نمیشود؛ همانند اینکه شهرت یافته بود که وقتی او به صحن مطهر امام حسین علیهالسّلام وارد میشود، از روضه خوانی دعوت میکنند که برای پادشاه ذکر مصیبت کند و مجلس روضهای بخواند. این شخص برای این که به اصطلاح مجلس خود را گرم کند با توجه به نام ناصر و جمله معروف حضرت اباعبدالله در زمان شهادت ، اشاره به ضریح مقدس مینماید و حضرت حسین بن علی را مخاطب قرار داده و میگوید: ای حسین در روز عاشورا فریاد زدی: «هل من ناصر ینصرنی»، اکنون «ناصر» برای یاری تو آمده؛ اما افسوس که دیر رسیده است و چنین شهرت یافته بود که با شنیدن این جملات ناصرالدین شاه از شدت گریه به حالت اغما افتاده و اطرافیان او را به حال میآوردند؛ اما در سرتاسر این سفرنامه سخن از چنین مجلسی نیست و این نشان میدهد که این داستان ساخته و پرداخته ذهن اطرافیان بوده است که شدت علاقه او را به مذهب در بین مردم شایع سازند.
رفتن به این سفر علاوه بر مخارج فراوانی که داشته است، زحمت و رنج و مشقت آن نیز در بین راه برای مردم و رعیت بیچاره بوده است و چنان که در چند جا نیز عکس العملهایی از مردم در قبال کارهای همراهان شاه انجام شده است و گاه این مردم چنان متاذی و پریشان میشدند که فرستاده شاه را به باد کتک میگرفتند:
«برای جزئی حرفی میانه آدم عرفانچی و کدخدا جنگ میشود، یکباره نصف شب هزار نفر رعیت با چوب و چماق ریخته فحش زیاد به عرفانچی داده، بلکه کتک هم زده بودند و رفته بودند بالای بام، که خانه را بر سر عرفانچی خراب کنند. عرفانچی بیرون آمده با هزار زحمت و التماس آنها را از سر، بازکرده است».
از نظر فرهنگ اجتماع در این سفرنامه میتوان دریافت که رفته رفته با نفوذ «فرنگیان» در دربارهای ایران و «عثمانی» آداب و رسوم و سنت ایرانی و اسلامی که تا این زمانها کاملا رعایت میشده و اگر هم انجام نمیگردیده در خفا و دور از چشم دیگران بوده است، گاه به گاه نادیده گرفته میشود و منکرات رفته رفته علنی و آشکارا میگردد.