- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 142771 - 96/7
- وزن: 0.50kg
شهرنو
نویسنده: محمود زند مقدم
ناشر: کتاب ارزان سوئد
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 280
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1391 - دوره چاپ: 1
کیفیت : افست
مروری بر کتاب
قلعه شهر نو نام محله منطقه سرخ در تهران بود. در این محله مجموعهای از روسپیخانهها و میخانهها قرار داشت و خیابانهای مهم آن عبارت بودند از خیابان حاج عبدالمحمود، خیابان قوام دفتر، خیابان راهپیما و خیابان جمشید. این محله با نامهای «شهرنو»، «قلعه شهرنو»، «قلعه زاهدی»، «قلعه»، «قلعه خاموشان»، محلهٔ جمشید، محلهٔ قجرها و گمرک شناخته میشد و زنان آن را «ساکنان محله غم» نیز میگفتند.
...در اوایل حکومت رضاشاه فردی که به نام زال ممد شهرت یافته بود با آوردن برخی زنان از جاهای دور و نزدیک، این محله را به کانون روسپیگری تبدیل کرد. در آن زمان، رضاشاه در صدد جمعآوری روسپیها برآمد و قسمتی از قلعه تخریب شد و قلعه محلهای از شهر شد. شخصی به نام ارباب جمشید هزینه احداث دهها خانه به منظور اسکان زنان بی سرپرست را قبول کرد و به منظور تأمین مخارج آنان چند باب مغازه نیز در این منطقه احداث کرد و محله رسماً به عنوان «محله جمشید» نامگذاری شد. احداث خانههای جدید و آسفالت دو خیابان جدید باعث شد که محله جمشید به اسم «شهر نو» معروف گردد...
درباره "شهرنو"، محله تنفروشان شهر تهران در سالهای پیش از انقلاب، گزارش تحقیقی چندانی منتشر نشده است.
اگرچه برخی از روزنامهنگاران نیز به طور پراکنده در این زمینه نوشتهاند، اما بیشتر مطالب منتشرشده، قالب پاورقی دارد و شمارشان نیز کم نیست. "زن روز" یا "جوانان"، از جمله نشریاتی بودند که چنین پاورقیهایی را منتشر میکردند؛ پاورقیهایی که گاه در زیر عنوان آن تاکید میشد: بر اساس یک داستان واقعی.
در مقایسه اما سینمای ایران سهم بیشتری در توجه به این موضوع دارد؛ به طوری که یکی از تمهای تکرارشونده سینمای پیش از انقلاب ایران، در کنار "لات جوانمرد و نجاتدهنده"، زن تنفروش و درمانده و مقروض بود. به همین واسطه، افکار عمومی، اطلاعات خوبی در زمینه "پااندازها" و "زنان تنفروش" داشت که اغلب فریبخوردگانی فقیر، شهرستانی و معتاد بودند.
در میان اینهمه اما میتوان از سه اثر _به عنوان_ نمونه یاد کرد که موفق شدهاند اندوه و رنج زنان تنفروش را با بیانی هنری مطرح کنند: رمان "طوطی" نوشته زکریا هاشمی، مجموعه عکسهای کاوه گلستان و فیلم "قلعه" ساخته کامران شیردل. این سه اثر که فضای زندگی تنفروشان را به دقت به تصویر کشیدهاند، با یکدیگر ارتباطی هم ساختاری و هم معنایی دارند.
هر سه اثر تقریباً در یک دوره تهیه شدهاند؛ رمان طوطی سال ۱۳۴۷، فیلم" قلعه" سال ۱۳۴۵ و مجموعه عکسهای قلعه طی سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶. بعدها وقتی فیلمبرداری فیلم "قلعه" توسط وزارت فرهنگ و هنر متوقف میشود، کامران شیردل از عکسهای کاوه گلستان برای تدوین فیلمش بهره میبرد...
این کتاب، یکی از تازه ترین گزارش های دیداری – نوشتاری از محله شهرنو است که نویسنده آن را در دهه چهل، همزمان با همان دوره ای که زکریا هاشمی و کامران شیردل به شهر نو توجه کردند، نوشته است.نویسنده آنچه را این دو هنرمند با بیانی هنری مطرح کرده اند، به زبانی فاخر و با همان نگاه به دور از هرگونه پیشفرض، گزارش کرده است. در دهه چهل خورشیدی، او چند روزی به شهرنو می رود تا آنچه دیده را با زبانی موجز، تصویری و البته سخت جزئی نگر بنویسد.
در این دوره، ستاره فرمانفرماییان، بانی دانشکده خدمات اجتماعی، تحقیقی تحت عنوان طرح مطالعه روسپیان در شهر تهران در دست می گیرد و مجری آن عزت راستکار می شود. تحقیق به سه بخش تقسیم می شود: روسپیان خیابانی، روسپیانی خانه ای یا آنها که در خانه های امن به کار مشغول بودند و روسپیان شهر نو یا قلعه ای.
بخش پژوهش در حوزه روسپیان شهر نو، طی سال های ۴۷ – ۱۳۴۶ بر عهده محمود زندمقدم قرار می گیرد. حاصل این پژوهش چندجانبه تحت عنوان «روسپی گری در شهر تهران» در همان سال های پیش از انقلاب منتشر می شود و آنچه امروز در کتاب شهر نو منتشر شده، یادداشت های حاشیه ای آن تحقیق و حاصل مشاهدات و گفت و گوهای محمود زندمقدم با چندتن از تن فروشان، پااندازان، پزشک درمانگاه و رئیس پاسگاه و همچنین سرک کشیدن به تماشاخانه این محله است.
محلهای که از پایان دوران قاجار در جنوب غربی تهران، مأوای چند عشرتکده و فاحشهخانه بود، از زمانی که فضلالله زاهدی، نخست وزیر دولت کودتای ۲۸ مرداد، در سال ۱۳۳۳ به دور آن حصاری کشید، به "قلعه زاهدی" شهرت یافت و به اختصار "قلعه" یا به زبان روسپیان "قله" گفته شد. این محله سرنوشتی شگفتانگیز داشته و با این که برای جامعه "تابو" به شمار میرفت، درباره آن چندین کار پژوهشی صورت گرفته است.