- موجودی: موجود
- مدل: 184104 - 110/1
- وزن: 0.50kg
شهر قصه
نویسنده: بیژن مفید
ناشر: سازمان جشن هنر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 128
اندازه کتاب: خشتی گالینگور - سال انتشار: 1348 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور بر روی جلد اصلی صحافی شده
مروری بر کتاب
مصور
شهر قصه حکایت انسانهای ساخته ذهن یک قصهگوست؛ انسانهایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفتهاند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد میشود و به رنگ آنها درمیآید و هویت خود را از دست میدهد.
خر خراط است و شتر نمد مال و خرس رمال است. طوطی شاعر است و خروس سخنران است. موش که بیکار است عاشق میشود و میمون در نقش روشنفکر شهر قصه است که مطربی هم میکند. داستان شهر قصه جایی جالب میشود که فیلی به شهر وارد میشود و نیاز به دوا و درمان دارد. و هر کدام از اهالی شهر با دانش و مهارت خود میخواهند به او رسیدگی کنند.
نتیجه همفکری آنان، تبدیل فیل به حیوانی است که دیگر شمایل فیل را ندارد… اما قصه های شهر قصه در همین جا تمام نمیشود و پس از داستان فیل، راوی پیش درآمدی را برای داستانهای دیگری روایت میکند که هر کدام به نوعی برای بیننده و شنونده جذاب خواهند بود.
شهر قصه در سال ۱۳۴۷ در نخستین جشن هنر شیراز اجرایی بسیار موفق داشت. گروه بازیگری این نمایش محمود استادمحمد، عباس جاویدان، جمیله ندایی، حسین والامنش، اردوان مفید، هومن مفید، فرخ صوفی، تهمینه مدنی، سهیل سوزنی، فرهاد صوفی، رشید کنعانی بودند. این نمایش به همراه نمایشنامه «پژوهشی ژرف و سترگ و نوین در سنگوارههای دوره بیست و پنجم زمینشناسی…» نوشته عباس نعلبندیان مقام نخست نمایشنامهنویسی این جشنواره را از آن خود کرد.
يكي بود ، يكي نبود.
اون زموناي قديم ،
زيرگنبد کبود ،
ميون جنگل سبز ، لاي درختاي قشنگ ،
شهرباصفايي بود.
دورتادورش گل سرخ.
روبروش کوه بلند.
با چمن هاي وسيع
که پراز شاپرکه .
مردمانش همه خوب .
همه پاك و مهربون .
همه پرکار و زرنگ .
همه روز صبح سحر وقت اذون ،
همه بيدار مي شدن ،
تا برن با عجله ،
سر کار خودشون .
راستي داشت يادم مي رفت .
اسم اين شهر قشنگ ،
شهرقصه بود … يادتون نره !