- موجودی: موجود
- مدل: 190086 - 23/2
- وزن: 0.33kg
شمع ها تا آخر می سوزند
نویسنده: عبدالقادر مرادی
ناشر: آتنا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 159
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
نويسنده اين مجموعه داستان متولد سال ۱۳۳۷در مزار شريف است و دوران كودكی ونوجوانی خود را در شهر اندخوی گذرانده است.مرادی از سالهای آخر دبيرستان به داستاننويسی روی آورد و در پايگاه خبری باختر مشغول به كار شد. داستانهای پراكنده مرادی از سال نخست دهه شصت در مطبوعات افغانستان به چاپ رسيده است.
یادم می آید که مرا بارها خریدند، بارها فروختند خریدند، فروختند و خریدند و فروختند و سرانجام چند لحظه پیش مرا کشتند. سرم را از تنم جداکردند.گردنم را با کارد بریدند. اما من نمردم، عجیب است به خودم حیران هستم. می توانم ببینم، می توانم بشنوم و آنچه را که در اطرافم می گذرد می توانم احساس کنم. ها، هیچ تغییری در من به وجود نیامده است.تنها تنم را از من جدا کرده اند و حرکتی کرده نمی توانم چرا نمردم؟ باید می مردم...
مصیبت های جانکاه و خانه برانداز سی سال اخیر به گونه ای در آفریده های او راه یافته اند که خواننده به آسانی به عمق فاجعه میرسد و در می یابد که آن درد ها و داغ ها چگونه زندگی های متعارف را دستخوش تباهی کامل کرده است.
چنان کوشش های ظریف ترین و انسانی ترین حساسیت های انسانی را میرساند. اغلب در بیان این عوالم رگه های از فلسفه گرایی و درون گرایی به نظر میرسد. او حدوداً چهل وهشت سال قبل در مرکز ولایت بلخ- مزارشریف- چشم به جهان کشوده و دوره های تحصیل ابتدایی را در شهر اندخوی به اتمام رسانیده است.
فهرست
مرادی و جهان داستانهایش
شمعها تا آخر میسوزند
تلخاب
سربریده
صدایی از خاکستر
آخرین خواب
موم و آفتاب
چشمهای کیمیا
عزیزم! خداحافظ
و...