دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شمع جمع ؛ دیوان اشعار شاعر شهیر فواد کرمانی

شمع جمع 

نویسنده : فتح الله قدسی (فواد کرمانی)
ناشر : شرکت سهامی طبع کتاب
تعداد صفحه :  320
اندازه کتاب : وزیری - سال چاپ: 1351 - دوره چاپ : 8

کیفیت : درحد نو ؛ صفحه اول کتاب چسب خوردگی مختصری دارد

 

مروری بر کتاب

میرزا فتح اللّه قدسی کرمانی فرزند سلطان علی، متخلّص به «فؤاد» از عارفان دلسوخته و دارای طبعی بسیار لطیف و شیواست.وی به سال 1268 ه. ق. در کرمان متولد و به سال 1358 هجری پس از حدود 90 سال زندگی زاهدانه و عارفانه جان به جان آفرین تسلیم کرد. آرامگاهش در سه کیلومتری کرمان در دامنه‌ی کوه سیّد حسن قرار دارد.

فؤاد برخی از حوادث دوران آغازین زندگیش را به نظم کشیده است. گوید پدرم عطّار بود و مرا از مکتب باز داشت و به شغل عطّاری گماشت. اما هوس دانایی و علم آموزی رهایم نمی‌کرد و از دکّه‌ام به مدرسه می‌کشاند. اگرچه انگیزه آموزش علوم رسمی، به حلقه درسم می‌نشاند امّا هیجانات روحِ عاشق و ذوق شاعرانه، به ترک قیل و قال علوم مکسبی‌ام می‌خواند. در این غوغای عشق و جنون، مونسم دیوان سعدی بود و به شیوه‌ی او شعر می‌سرودم و بعد از آن به کتاب مثنوی مولوی روی آوردم.

مجموعه‌ی دیوان خود را «شمع جمع» نامیدم و آن را به سال 1332 قمری به پایان بردم.«شمع جمع» بارها به چاپ رسیده است. شعر فؤاد بسیار با حال و گیرا و دلنشین است و مراثی وی را باید در شمار بهترین مرثیه‌ها شمرد.«شمع جمع» دارای 6876 بیت می‌باشد بدین شرح: 26 قصیده، 60 غزل، 11 قطعه، 539 رباعی، 12 مسمّط، 5 ترجیع‌بند و 2 مثنوی.

فؤاد مسلمانی پاک اعتقاد و شیعه‌ای اثنی عشری است و همچون همه‌ی عارفان راستین تشیّع را «اسلام علی»  می‌شناسد و کمتر شاعری در دوره‌ی وی می‌شناسیم که همچون او توانسته باشد بعد از قرآن که بیشترین قصاید و مثنویهایش آراسته به آیات و بیّنات است و از دو اثر عالی عرفان اسلامی یعنی نهج البلاغه و صحیفه‌ی سجّادیه متأثر و برخورداری یافته باشد.

همچنین قوی‌ترین و ارزشمندترین جنبه‌ی عاطفی و ایمانی وی، عشق و ارادتش به مولای متّقیان است که بیش از دو سوم اشعار اوست. همچنین در مورد سرور شهیدان حسین (ع) که پای بر سر هستی نهاد و تاج شرافت بر سر بنی آدم ... عشقش بر عقل فائق آمد و اثبات حق را در نفی علایق دید لذا بسی آسان دل از خلایق برید و به خالق بست...

نه مراست قدرت آنکه دم ، زنم ز جلال تو یا علی
شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی 
نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی 
هله ‌ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری
که ندیده‌ام به دو دیده‌ام ، چو تو گوهری چو تو جوهری

 هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل­بَری
چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم­سَری 
به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی 
توئی آنکه غیر وجود خود ، به شهود وغیب ندیده‌ای
فَقرات نفس شکسته‌ای ، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای

 همه دیده‌ای نه چنین بود شه من تو دیده‌ی دیده‌ای
ز حدودِ فصل گذشته‌ای ، به صعودِ وصل رسیده‌ای 
ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی 
چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف
همه گفته‌اند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف

 ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف
فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف
بُلغای عصر به نطقِ خود ، شده‌اند لالِ تو یا علی 
تویی آن­که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین

 تویی آن­که از کُشِفَ الغطا ، نشود ترا زیاده یقین
ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این
که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات